[53] «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَ- به خدا قسم خوردند، قسمهاى سخت، كه اگر به آنها فرمان دهى از ديار خود بيرون روند ...»به معركه نبرد و ميدان جهاد، با غليظ ترين قسمهاى ممكن بر اين امر سوگند خوردند، امّا آيا انسان راستگو براى آن كه به وعده خود وفا كند نيازى به سوگند خوردن دارد؟«قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ- بگو قسم مخوريد، طاعتى نيكو و در خور بياوريد ...»طاعت حق شناخته شده است زيرا عمل آن را گواهى مىكند و نيازى به قسم ندارد، آيا انسان در بديهيّات محتاج به قسم خوردن است؟ طبعا هرگز چنين نيست ... زيرا آن امور قضايايى هستند شناخته شده و موجبى براى قسم خوردن در آن موارد وجود ندارد. از اين رو واجب است كه طاعت و فرمانبردارى در زندگى شخص مسلمان پايهاى ثابت و استوار و جزئى از موجوديّت و هستى او باشد، پس موجبى ندارد كه آن را در زمره نوادر و مستثنياتى قرار دهد كه صاحبش براى مبرهن ساختن راستگويى خود در آن موارد نياز به قسم خوردن دارد، بلكه واجب است اين فرمانبردارى را تبديل به قضيهاى ثابت و پايدار در زندگى خود سازد.«إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ- خدا به كارهايى كه مىكنيد آگاه است.»پس اگر رهبرى رسالتى را با سوگند خود فريب مىدهيد، هرگز نمىتوانيد پروردگار خود را كه از آنچه مىكنيد آگاه است، فريب دهيد، و اگر عمل شما پست و تباه باشد هرگز سوگند نمىتواند چيزى از طبيعت پليد آن را تغيير دهد، هر چند آن سوگند شداد و غلاظ و مؤكّد بوده باشد.