پس از آن كه پروردگار به ما يادآور مىشود كه اين فرقان را به وسيله چه كسى فرستاده- تا چنان كه پيداست- ما را به راه درست شناخت اين كتاب و سپس تصديق بدان راهنمايى كند، توجيهات و بهانهگيريهاى كافران را نسبت به رسالت درهم مىكوبد و هم چنان روند مطلب آنها را يكى پس از ديگرى ابطال و نابود مىكند.نخست گفتند: چگونه خدا پيامبرى مىفرستد كه به خوراك و نيز كسب معاش خود از بازارها نيازمند است، و چرا با او فرشتهاى نفرستاده است كه بيم دهنده باشد؟و چرا او را با افكندن گنجى به دامانش بىنياز نكرده، و يا چرا دست كم باغى بدو نداده است كه روزى خود را از آن بخورد.و ستمگران پيشتر رفتند و گفتند: اين شخص كه از او پيروى مىكنند جز مردى جادو شده نيست.قرآن اين افكار بيمار را چنين درمان مىكند كه:اوّلا: سنجيدن و قياس پيامبر با خود آنها و داستان زدن براى او، آنها را از راه درست گمراه ساخته. و شايد اگر از اين مقايسهها و پيشداوريها دست مىكشيدند راه را گم نمىكردند.