نبودهايم.»
و از اينجاست كه مىگوييم امور انسان به دست خداست، پس انسان از لحاظ تكوينى تسليم تدبير اوست، چرا از لحاظ تشريعى و رفتارى سر سپرده او نيست؟! در اينجا ملاحظهاى مهمّ وجود دارد و آن اين است كه خداوند در تمام مراحل نگفته است «تبارك اللَّه- در خور تعظيم است خدا» مگر در مرحله آخرين كه در آن عقل را به انسان داده است، و اينجاست كه بايد صاحب اين فضل را تجليل كنيم و بگوييم «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ- در خور تعظيم است خداوند، آن بهترين آفرينندگان».
[15- 16] «ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذلِكَ لَمَيِّتُونَ ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ تُبْعَثُونَ- و بعد از اين همه شما خواهيد مرد باز در روز قيامت زنده مىگرديد.»
قرآن بدين گونه ما را از شناخت خود و دگرگونيهاى آفرينش به قدرت خدا كه هيچ چيز آن را ناتوان نمىسازد، مىكشاند، و از قدرت خدا به زنده شدن بعد از مرگ و در نتيجه به مسئوليت، و همچنين مىبينيم كه روش قرآن همان ياد آورى حقايق علمى است براى غنى ساختن هشيارى انسان با حقايق تا نقش و وظيفه خود را در اين عالم هستى احساس كند.
2- انديشيدن به هستى
[17] «وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرائِقَ- و بر فراز سرتان هفت آسمان بيافريديم ...»
هفت آسمان كه هر يك را راهها و فلك آن و طبيعت آفرينش بر آن و پيرامون آن است.
كلمه «طرائق» در اينجا چه معنى مىدهد؟ آيا همان آسمانهاى هفتگانه است، يا راههاى آنها؟ و آسمانهاى هفتگانه چيست؟ آيا هفت غلاف و پوشش براى اين ستارگان است كه از آنها محافظت مىكند؟ يا همان هفت كرده است؟ يا هفت كهكشان؟ يا هفت عالم است؟ كه تمام كهكشانهايى كه بشر تا كنون