از آنجا كه قرآن به خودى خود شفاست، و از آنجا كه سوره مؤمنون به درمان نفوس بيمار از طريق عبرتهاى گذشتگان براى پاكسازى دلها مىپردازد و دلها را به نور درخشان ايمان پيوند مىدهد، و از آنجا كه ايمان امرى مختص به قومى خاصّ نيست و متعلّق به تمام اقوام است، روند قرآنى در اينجا سرانجام كسانى را ياد آور مىشود كه به تكذيب پيامبران پرداختند و امثال آنان را بيم مىدهد كه هنگامى كه عذاب الهى بر آنان فرود آيد نادم و پشيمان خواهند شد و در خواهند يافت كه آن عذاب هولناك نتيجه و پاداش كارهاى خودشان است، و همچنين آن بانگ غريو آسايى كه يكى از اقوام پيشين را فرا گرفت سزاى عادلانه غفلت و بىخبرى و انكارشان بود كه آنان را مانند خس و خاشاكى دستخوش سيل خروشان كرد و گرفتار لعنتشان ساخت و از آنجا كه مردمى ستمكاره بودند از رحمت خدا دور ماندند.آن گاه خداوند قومى ديگر بيافريد و سنّت ذات متعال او درباره ايشان نيز جريان يافت، و هر بار به تكذيب پرداختند به آنان مهلت داد تا مدّتشان سپرى شد و اجلشان فرا رسيد، امّا آن لحظه كه مهلتشان سر رسيد هيچ تأخير و تقديمى در آن نبود، و پيامبران يكى پس از ديگرى آمدند ولى آن مردم ايشان را تكذيب مىكردند، از اين رو خداوند نيز آن اقوام را يكى پس از ديگرى هلاك كرد تا سرنوشتشان تبديل