«لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ، إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ
«22»- به تعجيل زبان به خواندن قرآن مجنبان. كه گرد آوردن و خواندنش بر عهده ماست».
[33] پروردگار مهربان ما با قرآن بيماريهاى جامعه بشرى را كه در فرهنگهاى جاهلى نمودار است، درمان مىكند. پس هر جا انديشه پيچيده جاهليّتى طرح شده است وحى با حقيقتى روشنگر آمده است.
«وَ لا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيراً- هيچ مثلى براى تو نياورند مگر آن كه پاسخش را به راستى و در نيكوترين بيان براى تو بياوريم.»
مثل چيست؟
پيداست كه از هر مجموعه فكرى به مثل (يا بر حسب تعبير امروز ما به شعار) تعبير مىشود، و مثلها نزد مردم انبوهى هماهنگ از افكار را جدا و مشخص مىسازد و سلسله فكرى به هم بافتهاى را تعبير مىكند.
براى توضيح اين نكته بگذاريد مثالى بزنيم:
الف: نظام عشايرى يك روش اجتماعى و ارزشى فكرى است كه شعار آن چنين است: «به برادرت خواه ستمگر باشد يا ستمديده يارى كن» يا «من و برادرم بر ضدّ پسر عمويم هستيم، و من و برادر و پسر عمويم بر ضدّ دشمنم هستيم».
ولى قرآن مىگويد: «كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ «23»- به عدالت فرمانروا باشيد، و براى خدا شهادت دهيد، هر چند به زيان خود يا (پدر و مادر يا) خويشاوندان شما باشد». اين همان حق است كه در برابر آن مثل رايج قرار دارد.
ب: مليّت گرايى چارچوبى است سياسى كه از آن به مثل (يا شعار) تعبير مىشود، و قرآن با اين گفته خود آن را نفى مىكند كه گويد:
22- القيامة/ 16 و 17.
23- بر گرفته از صدر آيه 135 سوره النساء.