از آنها سبب نپذيرفتن آنها مىشود.
پس ما نمىتوانيم به تأكيد مطمئن باشيم كه رستگار شدهايم، پس بگذار در عطا و بخشش و انفاق خود در مرز و سطح معيّنى متوقّف نشويم و هم چنان ادامه دهيم و نيز دلخوش و شادمان نگرديم كه اين دلخوشى و شادمانى از سپاهيان شيطان است.
[61] در واقع بيم اينان از تقصير و كوتاهى آنان را وادار به كار خير و بلكه شتافتن در آن مىكند.
هـ- «أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ- اينان هستند كه به كارهاى نيك مىشتابند ...»
مسابقه در ميان اينان براى كسب شهرت نيست بلكه براى خود كار نيك است، و اين صفتى است كاملا متعارض و متناقض با آنچه اجتماعى منافق در آن به سر مىبرد، پس در حالى كه مىبينى اين گروه منافق سرگرم افزون طلبى بر يكديگر در اموال و فرزندانند، آن گروه مؤمن در انجام دادن كارهاى نيك با يكديگر مسابقه گذاشتهاند.
«وَ هُمْ لَها سابِقُونَ- و در آن بر يكديگر سبقت مىگيرند.»
در اين آيه احتمال دو معنى مىرود:
اوّل: ذات آنان با خير و بخشش و كردار نيك سرشته شده و اين صفات پسنديده زاييده شرطى معيّن نيست، بلكه زاييده ملكهاى راسخ در ذات ايشان است، مثلا در حالى كه آنان اكنون صدقه مىدهند، ذاتشان پيش از اين حامل اين معنى خير (يعنى كمك به ناتوان) بوده است.
دوّم: شتافتن به خير، بدين معنى كه ايشان همواره در كار خير بر ديگران پيشى مىجويند و مجالها و وسيلههايى جديد براى كردار رسالتى كشف مىكنند و مىيابند، و اين ويژگى نتيجه اهتمامى است كه براى تحوّل و پويايى مسير حركت خود مىورزند و اين امر آنان را وامىدارد كه مجالها و ابعادى تازه براى پيشرفت در مسير كار نيك و شايسته يا رويارويى با گردنهها و مشكلاتى كه مانعشان مىشود