بر كنار دارد مانند: گرسنگى، و تشنگى، و خواب، جز يك سنّت و قانون در ميان هزاران سنّت و قانون كه خداوند پس از آن كه ابعاد و حدود آن را براى او بيان كرده به وى اختيار و حق انتخاب داده است. با وجود اين انسان خود را تباه كرده و با داشتن همين اختيار زمين را نيز فاسد و تباه مىكند.
و تو، اى انسان از اين حقيقت عبرت گير، و بدان كه اگر از حق روى گردانى و از باطل پيروى كنى بيگمان زندگيت تباه مىشود و ديگران را نيز فاسد و تباه خواهى ساخت.
[63] «بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِنْ هذا- نه دلهايشان از اين سخن در پرده غفلت است ...»
شهوتها دلهايشان را از هر طرف چنان فرا گرفته كه گويى در لجنزارى متعفن رسوب كرده است.
«وَ لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِكَ هُمْ لَها عامِلُونَ- و آنها را كارهايى است جز اين كارها كه مىكنند.»
كارهاى انسان از انديشه و دل او سرچشمه مىگيرد، و تا وقتى دلهاى اين گروه در گرداب شهوات غرق شده است جز كارهاى بد از آنها بروز نمىكند. شايد كلمه «من دون ذلك جز اين كه مىكنند» بدين حقيقت اشاره مىكند، يا به اعمال جنايتكارانهاى كه با وجود زشتى و ناهنجاريش از افكار گمراه كننده آنان ريشه مىگيرد و نتيجه آن محسوب مىشود، و براستى كه پليدى عقايد و افكار فاسد از پليدى اعمال ناشايسته بيشتر است.
[64] «حَتَّى إِذا أَخَذْنا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذابِ إِذا هُمْ يَجْأَرُونَ- تا آن گاه كه ناز پروردگانشان را به عذاب گرفتار كنيم و ناله سر دهند.»
خداوند نگفته است (تا آنان را به عذاب گرفتار كنيم) و اين تغيير در لحن روند قرآنى شايد دليل بر انديشهاى معيّن است و آن اين است كه خداوند تمام