«فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ «31»- فطرتى است كه خدا همه را بدان فطرت بيافريده است و در آفرينش خدا تغييرى نيست. دين پاك و پايدار اين است».
ولى چرا بشر ايمان نمىآورد؟
زيرا ميان آنها و خدا حجابها و پردههايى وجود دارد. همچون حجاب غفلت، و حجاب شهوت، و حجاب پيروى از آداب و رسوم پيشينيان، و حجاب بيم يا اميد در امور دنيوى، و حجاب شك درباره آخرت. و بر انسان واجب است كه با اين حجابها مبارزه كند و بستيزد، به اراده خود، و با يادآوريهاى خداوند- از طريق پيامبرانش- تا به معدن ايمان و نور درخشان الهى برسد و دست يابد.
اين نظر و ديدگاه قرآنى را مىبينيم كه در جا به جاى كتاب خدا پخش شده، و كسى كه در قرآن بينديشد اين روش توجيه و راهنمايى انسان را به سوى خدا در آيات قرآن حكمت آموز به روشنى و وضوح مىيابد، كه من آن را روش وجدانى مىنامم كه با زدودن و تزكيه دل، و دور راندن پليديها و ناپاكيها از آن آغاز مىشود و پردهها را از ميان بر مىدارد تا دل مستقيما به نور شناخت و معرفت خدا بپيوندد، و آن گاه است كه معنى اين گفته امام على (ع) را در مىيابيم كه وقتى مردى از او پرسيد و گفت: اى امير مؤمنان! آيا پروردگارت را ديدهاى؟ گفت: «واى بر تو، چگونه پروردگارى را بپرستم كه او را نديده باشم؟!». پرسنده گفت: چگونه او را ديدى؟ گفت: «ديدگان او را به نگريستن نبينند، بلكه دلها با حقيقت ايمان او را دريابند».
[72] يكى از گردنههاى دشوارى كه در راه بشر به سوى ايمان مانعى ايجاد مىكند اين تصوّر و پندار اوست كه ايمان وى را مكلّف به فداكارى مالى خواهد
31- الروم/ 30.