پرستش من مىخواندند، مسخره و ريشخند مىكرديد، اينك به آنان بهشت را پاداش دادم و شما در دوزخيد.
سياق آيات هم چنان به بيان خطاهاى اين گروه ادامه مىدهد، كه مهمترين آن خطاها اعتقادشان بدين امر است كه پس از مرگ بازگشتى نيست، و در نتيجه مسئوليّتى وجود ندارد، و از اين رو به گمراهى و انحراف خود ادامه مىدهند، و فرصت دنيا را كه براى كاشتن بذر كردار شايستهاى داده شده كه در آخرت از آن سود برند، از دست مىدهند، سود بردنى كه هرگز بدون داشتن ايمان خالص به خدا ممكن نمىشود.
براى آن كه اين سختگيرى سبب نوميدى مطلق نشود، خداوند در آخرين آيه اين سوره درى براى اميد مىگشايد، آنجا كه به ما ياد آور مىشود كه خود مهربانترين مهربانان است، و چه قدر اين انسان نگون بخت است كه درهاى رحمت خدا را كه شامل همه چيز و به فراخى بر او گشوده شده بر روى خود مىبندد!
[101] «فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ- چون در صور دميده شود، هيچ خويشاوندييى آن روز ميانشان نماند ...»
وقتى روابط خويشاوندى گسست، پس كسى ديگرى را نمىشناسد، و همه كس فرياد مىزند: خودم، خودم، جز مؤمنان كه خداى تعالى گويد:
«الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ «45»- در آن روز دوستان- غير از پرهيزگاران- دشمن يكديگرند.»
«وَ لا يَتَساءَلُونَ- و هيچ از يكديگر نپرسند.»
نسبتهاى خويش را نمىپرسند، از بيم شرايط و آن جايگاه، و نيز به سبب بىفايده بودن آن، زيرا در آن روز هر يك وضعى دارد كه او را از توجّه به وضع
45- الزخرف/ 67.