خود عزّت و در آخرت نعمت فراهم سازى، خدا هنگامى كه به مردم فرمان داد او را عبادت و بندگى كنند و بندگى نسبت به آفريدگان را رها كنند عزّت آنان را مىخواست، امّا آنان خود به خويشتن ستم كردند و از اين رو براى آنچه خود كردهاند باز خواست و مجازات نمود.
شايد از اين آيه چنين استنباط شود كه خداوند بندگانش را براى بديهايى كه نيّت انجام دادنش را داشتهاند مؤاخذه نمىكند بلكه براى آنچه در عمل بدان پرداختهاند مجازات مىكند و از اين رو تعبير «آنچه پيش از اين از دستهايت بر آمده» به كار رفته است.
[11] اين واقعيّت مجادله كنندگان بباطل درباره خدا بود. امّا گروهى دوّم نيز وجود دارند كه سياق آيه در اينجا از آنان سخن مىگويد، و آنها همان گروه حرفىها (مردّدان) هستند كه به خدا ايمان دارند امّا با شكّ و ترديد. هر گاه خيرى متوجّه آنها شود نفوسشان اطمينان پيدا مىكند و بر آن استقرار و آرامش مىيابد، و اگر بد و گزندى به آنها برسد به گاوچالههاى نوميدى و بدگمانى فرو مىافتند، آنان همچون كسى هستند كه بر لبه گاوچالهاى راه مىرود و به اندك لغزش گامى در آن مىافتد. اينان مىپندارند كه مقياس حق منافعى است كه به دست مىآورند، و اگر مقدارى از مال يا سلطه و قدرت به آنان برسد با حق همراهند امّا اگر از جانب خدا آزمونى فرا رسد و بلايى ببينند روى بر مىگردانند.
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ- و از ميان مردم كسى است كه خدا را با ترديد و از كنارى مىپرستد ...»
حرف به معنى كناره و طرف است.
«فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ- اگر خير به او رسد دلش بدان آرام گيرد ...»
اين اطمينان و آرامش قلب نسبت به خدا نيست، بلكه نسبت به آن خيرى