و محفوظ شده و قادر است كه دروغ بودن تهمت را كشف كند، و با سرعتى بسيار آن را به صاحبش برگرداند. امّا جامعه بيمار و نااستوار آن است كه فرزندانش تهمتهاى باطل را از يكديگر مىربايند تا بدون آگاهى از هدف پليدى كه پشت سر آن تهمتهاست و سلامت جامعه را تهديد مىكند، آنها را پخش كنند، چنين جامعهاى به شتاب هر چه بيشتر فرو مىريزد و از هم مىپاشد زيرا آبرو و حيثيت و نواميس فرزندان آن اجتماع در معرض تهديد و دستخوش ولنگارى متجاوزان است.
اجتماع با فضيلت و داراى رشد فكرى، بدين سان خطرناك بودن تهمتهاى باطل را از همان آغاز در مىيابد و مىشناسد و از اين رو براى محفوظ داشتن سلامت هر يك از فرزندان خود براى ردّ آن تهمتها مىكوشد.
ثالثا: قرآن حكمت آموز بر نفع اين شايعات نسبت به جامعه مؤمن تأكيد مىكند، زيرا همين سخنان طبيعت بعضى از افراد جامعه را آشكار مىسازد، زيرا تهمت زنندگان و بر انگيزندگان آن را كشف مىكند و ميزان كم عمقى وابستگى آنها را به مجتمع ايمانى روشن مىسازد، هم چنان كه كسانى را كه سخنان باطل آنها را به سرعت مىشنوند و مىپذيرند كشف و معرفى مىكند و اين امر به اشخاص موجّهى كه قصد اصلاح آنها را دارند فرصتى بزرگ مىدهد.
[6] «وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ- و كسانى كه زنان خود را به زنا متّهم مىكنند و شاهدى جز خود ندارند ...»
بسى دشوار است كه شخصى كه زن خود را به تهمتى چون زنا متّهم مىكند با سعادت و اطمينان زندگى كند.
اسلام براى آن كه خانواده محلّى براى جنگ و زد و خورد ميان زن و شوهر نباشد، و فرزندانى عقدهاى به بار نياورد كه به سبب پرورش خود در محيطى و بازده و ناسالم، نسبت به جامعه كينه توز باشند، و براى آن كه بر عكس خانواده را سرايى