يهودى است و نه نصرانى.
«يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ- روغنش روشنى بخشد هر چند آتش بدان نرسيده باشد» گفت: دانايى كه از آل محمد است پيش از آن كه دانشى را از او بپرسند، خود از آن سخن مىگويد.
«نور على نور- نورى افزون بر نور ديگر»: يعنى امامى مؤيّد به نور دانش و حكمت از پى امامى ديگر از آل محمد (ص) و اين از روزگار آدم باشد تا قيام قيامت، پس ايشان سفارش شدگانى هستند كه خداى عزّ و جلّ آنان را در زمين خود جانشينانى ساخته و حجّتهاى خود بر آفريدگانش قرار داده است، و زمين در هيچ عصرى از يكى از آنان تهى نمىشود». «28»
«يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ- روغنش روشنى بخشد هر چند آتش بدان نرسيده باشد ...»
انسان درست و معتدل- داراى عقل پاكيزه- داراى علمى پاكيزه، به دور از هواها و خرافات است. پس نفس او بى آلايش و شفّاف است و به كوچكترين اشارهاى مىنگرد تا حقايق را كسب كند، و اين آيه- چنان كه به نظر من مىرسد- بدين اشاره مىكند كه تقوى- كه همان روغن چراغ زلال و پاكيزه وحى است- همانا طريق هدايت و راه شناخت و معرفت، و مهد حكمت و استوار انديشى است، پس روشنى حقايق را براى بشر مىافزود، و گر چه آتش وحى و نورش بدان نرسيده باشد، از اين رو پروردگار ما پس از آن گويد:
«نُورٌ عَلى نُورٍ- نورى افزون بر نورى ديگر ...»
پس نور وحى از نور تقوى نيرو و سوخت مىگيرد، و وحى به نور عقل فزونى مىيابد، جز اين كه توفيق هدايت ناگزير بايد از جانب خداى سبحان برسد.
«يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ- خدا هر كس را كه بخواهد بدان نور راه مىنمايد ...»
28- همان مأخذ، ص 604.