تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 8 -صفحه : 483/ 330
نمايش فراداده

«وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ- و اگر حق با آنها باشد مى‏آيند و به حكم گردن مى‏نهند.»

[50] و اين نوع رفتار گونه‏اى از فرمانبردارى مصلحتى و ايمان منفعتى است كه در اسلام مردود است. امّا انگيزه چنين ايمانى چيست؟

«أَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ- آيا در دلهايشان مرضى است يا در ترديد هستند يا بيم آن دارند كه خدا و پيامبرش بر آنها ستم كنند؟ نه، آنان خود ستم پيشگانند.»

كسانى كه از بازگشت به فرمانبردارى از خدا و حكم پيامبر مى‏هراسند يكى از گروه‏هايى هستند كه صفاتشان در زير مى‏آيد:

اوّلا: صاحبان دلهاى بيمار

كسانى كه براى استكبار و بزرگى فروشى در زمين و سر پيچى از فرماندهى شرعى پيامبر با رهبرى او مخالفت مى‏كنند. بنى اميّه و جز آنها، از تيره‏هاى قريش بر محمد (ص)- يعنى فرماندهى شرعى- حسد مى‏بردند زيرا او از خاندان بنى هاشم بود كه آقايى و برترى خود را بر ديگر خاندانها اثبات كرده بود، و همين امر آنها را به حسد ورزى با اين خاندان برانگيخت، و سپس بر رسالت و فرماندهى نتيجه شده از آن رشك ورزيدند.

و اين نوعى از بيماريهاى قلب است كه صاحبش به گرفتن موضع گريز و تنفّر ضد هر كس كه به اخلاق و رفتار والا و پاكيزه آراسته است، مى‏شتابد تنها براى آن كه وى مردم را به دور محور وجود خود گرد آورده و بر او برترى يافته است.

ثانيا: ترديد

حالت شكّى بر دل بعضى چيره مى‏شود و او شخصيّتى نگران و مضطرب مى‏گردد كه در هر چيزى شكّ مى‏كند و به همين گونه در رهبرى رسالتى نيز به سبب شكّ اصلى خود در دين شكّ و ترديد مى‏كند.