حقيقى ندارد، و اين چيزى است كه مؤمن حقيقى را از مؤمن ظاهرى متمايز مىسازد.
«وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ- و چون با پيامبر در كارى همگانى باشند، تا از او رخصت نطلبيدهاند نبايد بروند ...»
يعنى بر حسب تمايلات شخصى خود از قرارگاه نمىروند، بلكه تصميم گيرى قطعى را به دست فرماندهى مىسپارند.
«إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ- آنان كه از تو رخصت مىطلبند، كسانى هستند كه به خدا و پيامبرش ايمان آوردهاند. پس هنگامى كه از تو براى پارهاى كارهايشان رخصت خواستند، به هر يك از آنان كه خواهى رخصت بده ...»
تو به وجود اين شخص نياز داشتهاى، پس حق دارى بدو اجازه دهى.
«وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ- و برايشان از خدا آمرزش بخواه، كه خدا آمرزنده و مهربان است.»
زيرا رفتن آنها از قرارگاه گرچه با اجازه و به فرمان پيامبر بوده است، نوعى گناه است، و از اين رو پيامبر را سزاست كه براى آنان آمرزش بخواهد، تا از سويى خداوند آنها را بيامرزد و اين امر اعلامى باشد براى ديگران كه اجازهاى مشابه با آن نطلبند، و از سوى ديگر مردم اندك اندك نروند كه پيامبر در ميدان تنها بماند.
در تاريخ آمده است: «اين آيه درباره گروهى نازل شد كه هنگامى كه پيامبر خدا آنان را براى كارى گرد مىآورد- به قصد اعزام به مأموريّتى با گروهى يا حضور در جنگى- بدون اجازه او پراكنده مىشدند، پس خداى عزّ و جلّ آنان را از اين كار نهى كرد» «46».
در نصّى ديگر آمده است: «اين آيه درباره حنظلة بن ابى عياش نازل شد،
46- همان مأخذ، ص 628 نقل از تفسير على بن ابراهيم.