علم و پرهيزگارى را به تجاهل مىگيرند، و به پيامبر و فرستاده پروردگار خود از ديدگاه ارزشهاى مادّى مىنگرند، پس به رسالت كفر مىورزند و مىگويند: آيا اين است آن كه خدا او را پيامبر فرستاده است؟! و مىبيند كه صبر او در برابر تأثير رسالت فضيلتى است، و به ياد نمىآورد كه كفر او نسبت بدان برايش گران تمام مىشود، زيرا او را به درون گودال ژرف گمراهى فرو مىافكند.
ولى خاستگاه اين نظريه خطا نسبت به پيامبر (ص) و سپس به وحى از هوى پرستى سرچشمه مىگيرد، پس پيامبر او را به حال خود وامىگذارد زيرا ضامن او نيست، و او خود نعمت دانش و خرد را از كف داده است و بنا بر اين از چارپايان و جانوران گمراهتر است.
قرآن حقايقى را كه با وحى مربوط مىشود چنين بيان مىكند:
كسى به وحى كفر مىورزد به نور كفر مىورزد و بر روى چهره خود راه مىرود.
سرانجام او مانند كسانى است كه پيش از اين كافر شدند و خدا در دنيا نابودشان كرد و در آخرت وعده عذابى به آنها داد.
هر كس پيامبر را مسخره كند بدين ترتيب نسبت به رسالت او كفر ورزيده و گمراهى را برگزيده است و در نتيجه چون چارپايان گشته و گمراه شده است.
[34] همانا خداوند دلها و ديدگان كسانى را كه به قرآن كفر مىورزند در سراى دنيا به صورتى معنوى سلب مىكند، امّا در آخرت آنها به هر دو صورت مادّى و معنوى هر دو را از دست مىدهند، و از اين روست كه با چهرههاشان فرومىافتند و افتان و خيزان راه مىروند.
«الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلى وُجُوهِهِمْ إِلى جَهَنَّمَ- كسانى را كه بر روى مىكشند و در جهنّم گرد مىآورند ...»