تفسیر هدایت جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
تكذيب كنندگان، و آوردن ضرب المثلهايى از رويدادهايى صورت مىگيرد كه بر گذشتگان عارض شده است. قرآن در اينجا ما را يادآور مىشود كه واقعيّت انسانى كه در دنيا به وحى متوسّل و متمسّك نمىشود شبيه واقعيّتى است كه در آخرت براى او مجسّم مىشود، او در حالى كه چهره بر زمين دارد راه مىرود ولى راه را نمىبيند، پس اگر بايستد ايستادنش در محلّ شرّ است و اگر راه بسپارد راهش گمراهه است.قرآن تأكيد مىكند: كسى كه به وحى ايمان ندارد و به رسالت دست در نمىزند نه تنها به آرزوهايش نمىرسد بلكه افزون بر آن از نعمتهاى خدا بر خويشتن كه خرد و دانش است نيز محروم مىماند.همانا خداوند به بشر به اندازهاى خرد و دانش داده است كه اگر آن را از طريق توسّل به وحى، كه اندوختههاى خرد را در دلش بر مىانگيزد، به كار گيرد، بيگمان خرد و دانش او افزون مىشود. ولى اگر رسالت را رد كند، براستى خرد را از دست مىدهد، چنان كه خداوند آنچه بدو داده از او باز مىگيرد و در حالى راه مىرود كه با چهره بر خاك افتاده و چون افراد گيج و حيران خبط و خطا مىكند، و مانند چارپايان و بلكه از آنها نيز گمراهتر است.پس از اين بيان قرآن كسانى را بيم و هشدار مىدهد كه اين مطالب را مىشنوند ولى از سرانجام گذشتگان، از قبيل قوم نوح و عاد و ثمود، و آل فرعون پند و عبرت نمىگيرند، وقتى آل فرعون موسى و برادرش را تكذيب كردند، خداوند آنها را نابود كرد زيرا به شرعى بودن ارزشها اعتراف نمىكردند، پس اگر ارزشها نبود افراد بشر با تمام نيروها و توانمنديها و نامها و شعارهايى كه دارند نزد خدا وزن و اعتبارى نداشتند، زيرا در پيشگاه او مهمتر همان ايمان و كردار شايسته و نيك است. و هر امّتى كه اين دو، ايمان و كردار نيك، را از دست بدهد علّت وجودى را از دست داده است، و نابود كردن اصحاب رسّ به وسيله خداوند جز براى اين نبوده كه آنان امّتى بودهاند كه نسبت به حقّ كفر ورزيدهاند، و اين سنّت الهى در زندگى است.برخى از مردم هستند كه به قلبشان دنيا دوستى نوشانده شده و ارزشهاى