زيانى به منكران خود، و كافران بر ضد پيامبران و رسالتهاى خدا عرض اندام مىكنند.
پيامبر وكيل و ضامن آنها نيست، بلكه او فقط مژده رسان و بيم دهنده است، و خود در برابر رنجهايى كه مىبرد مزدى نمىطلبد و تنها براى نيكبخت ساختن انسان از طريق هدايتش به راه درست، مىكوشد.
پيامبر بر نيروى فناپذير بشرى تكيه نمىكند، بلكه به ذات زندهاى توكّل دارد كه هرگز نمىميرد و هنگامى كه به ستايش او تسبيح مىگويد از او نيرو مىطلبد، و او تنها كسى است كه از بندگانش حساب مىكشد، و خود براى آگاهى از كار بندگانش كافى است.
قرآن پيامبر خدا را بدين صفات توصيف مىكند و شبهههايى را كه شيطان در دلهاى سادگان مىافكند تا به وحى كفر ورزند، زايل مىسازد.
[51] «وَ لَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيراً- اگر مىخواستيم به هر قريهاى بيم دهندهاى مىفرستاديم.»
خدا تواناست كه به هر قريهاى هشدار دهندهاى بفرستد، ولى او با حكمت براى تمام افراد بشر يك تن را هشدار دهنده قرار داد، و اين دليل بىعظمتى آن هشدار دهنده نيست، و نيز دليل بر بىاهميّتى گروه اندكى از مؤمنانى كه پيرامون گرد آمدهاند نتواند بود، بلكه شايد درست بر عكس آن دلالت كند. وقتى دل پاك و گوش بيدار باشد يك هشدار دهنده براى تمام جهانيان كافى است، امّا اگر در گوشها كرى و بر دلها سختى و بىخبرى حكمروا باشد وجود هشدار دهندگان در هر قريه و حتى در هر خانه سودى ندارد.
[52] بسيارى از مؤمنان هنگامى كه خود را گروهى اندك مىيابند احساس شخصيّت و اعتماد به نفس خود را از دست مىدهند، و در نتيجه در برابر