تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 8 -صفحه : 483/ 62
نمايش فراداده

براى توست، به نام خدا و به خدا، و خدا بزرگتر از همه هستى است (اللَّه اكبر)، بار الها از من بپذير» «15».

فايده اين شعائر آن است كه كمالات روحى و معنوى را مى‏افزايد.

«فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها- و چون پهلوهايشان بر زمين رسيد ...»

يعنى چون پس از نحر شدن بر زمين در غلتيدند به گونه‏اى كه پهلويشان كاملا بر خاك قرار گرفت، كنايه از پايان جنبش و نشان بيحركتى كامل.

«فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ- از آنها بخوريد و فقيران قانع و گدايان را بخورانيد ...»

دو كلمه «القانع و المعترّ» دلالت بر دو معنى دارند كه عبارت است از فقير و مسكين. فقير آن است كه قوت و آذوقه يك سال خود را ندارد، امّا مسكين آن است كه فقر و نادارى او را خانه نشين كرده و فقر و نيازمندى او از آن يك سخت‏تر است.

اصل كلمه قانع همان فقيرى است كه بدانچه بدو دهى قانع و خرسند است، پس او چنان كه پروردگار سبحان در آيه‏اى ديگر گفته است: (تحسبهم اغنياء من التعفّف) «16» آنان را از آن روى كه خويشتن دارند توانگران پندارى. در حالى كه اصل كلمه معترّ كسى است كه از گدايى خوددارى نمى‏ورزد. اين كلمه مشتق است از «عرّ» كه مرض جربى است كه به پوست شتر مى‏رسد، و معترّ گويى چنان است كه اين بيمارى به صورتش زده و پوست چهره‏اش را افكنده، كه كنايه از رفتن آبرو و عدم شرم نزد اوست. و در روايتى آمده كه معترّ كسى است كه از تو چيزى مى‏طلبد ... و سؤال نمى‏كند. و در حديثى ديگر از ابى عبد اللَّه الصّادق- عليه السّلام- آمده است:

«قانع كسى است كه بدانچه بدو دهى خرسند مى‏شود و خشم نمى‏گيرد و

15- تفسير نمونه، ج 14، ص 107.

16- مضمون وسط آيه 273 از سوره بقره.