چه قدر.
گويند خوت الدّار يعنى از ساكنانش تهى شد.
بناى بلند.
در چارچوب گفت و گو از هدفهاى حركت اسلامى و فراخواندن به سوى خدا (موضوع درس پيشين) روند آيات ما را ياد آور تأييد الهى نسبت به رسالت و خوار ساختن و ناكامى دشمنان و تكذيب كنندگان آن شد.
پيامبر اسلام در ميان پيامبر نو پديد نبود و تكذيب كردن او نيز جديد و امرى تازه و بىسابقه نبود. رسالتهاى خدا در ميان قوم نوح و عاد و ثمود، و همچنين قوم ابراهيم و قوم لوط و مردم مدين تكذيب شده بود، همچنين فرعون و قومش موسى- عليه السّلام- را تكذيب كردند.
براستى، رسالت و تكذيب آن حقيقتى است كه چندين بار تكرار شده، و تجاربى سرشار پيرامونش گرد آمده است آيا نبايد براى آن كه از آنها عبرت گيريم آنها را مورد بررسى قرار دهيم؟ پس چرا در زمين نمىگرديم و به عاقبت آن تكذيب تكرار شده نمىنگريم، بدان كافران پيشين نگاهى نمىكنيم تا خود از تأخير عذاب فريب نخوريم چه پروردگار ما به آنها مهلت داد و به تدريج آنها را به حال خود وانهاد تا ناگهان گرفتارشان ساخت؟
چرا به سرزمينهاى تهى از ساكنان و آن تك چاه ترك شده كه آب نمىدهد، و آن كاخ بنا شدهاى كه كس در آن سكونت ندارد نمىنگريم.
تجربههاى تاريخى بسيار است، و ديدگانى كه آنها را بنگرد نيز بسيار، امّا دلهايى كه بدانها بينديشد و از آنها بهره جويد اندك است، اين دلها دچار كوردلى و گرفتار ناشنوايى قلبى شده كه سينهها را فرا گرفته است.