جدايى است در دنيا هم جدايى مىافكند بدين طريق كه منحرفان را هلاك مىسازد و مؤمنان را پيروز مىگرداند. آن سان كه در آيات (28- 30) آمده است.
«أَ وَ لَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ- آيا آن همه مردمى را كه پيش از ايشان هلاك كرديم و اكنون اينان در خانههايشان راه مىروند سبب هدايتشان نشد؟» سزاوار آن بود كه از اين آثار عبرت مىگرفتند و از خطا كارى پرهيز مىكردند، تا به چنان سرنوشتى گرفتار نمىآمدند. اين يك نشانه ظاهرى است و حال آن كه قرآن همه نشانههاى معنوى است كه از حقيقت پرده برمىگيرد، حقايقى كه بايد شنيد و به آنها عمل كرد.
«إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ أَ فَلا يَسْمَعُونَ- در اين عبرتهاست چرا نمىشنوند؟» چيزهايى است كه به چشمهاى خود مىنگرند و به گوشهاى خود مىشنوند.
ولى آنچه مهم است تعقل در آنهاست و منعكس ساختن آنها در زندگىشان.
[27] نشانههاى عظمت خدا بيرون از وجود و زندگى انسان، در طبيعت هم بسيار است:
«أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا يُبْصِرُونَ- آيا نمىبينيد كه آب را به زمين خشك و بىگياه روانه مىسازيم تا كشتزارها را برويانيم و چارپايان و خودشان از آن بخورند؟» آنجا گفت: «چرا نمىشنوند»؟ زيرا وسيلهاى كه تاريخ را به انسان منتقل مىكند حس شنوايى است و اين جا كه صحبت از شگفتيهاى طبيعت است مىگويد: «آيا نمىبينيد؟».
اين از روشهاى الهى است براى وصول به يقين. او ما را به نظر و تفكر در آيات و علاماتى كه بر گرد ماست فرا مىخواند و همچنين به آنچه از حوادث اجتماعى و تاريخى بر جاى مانده. همان گونه تجليات حكمت حق در طبيعت.
دورى كه باران طى مىكند از آن زمان كه آب دريا به صورت ابر در مىآيد تا آن گاه