تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 10 -صفحه : 391/ 43
نمايش فراداده

واقف است ولى اينان فطرتشان ضعيف است.

اين فطرت الهى و ثابت برترين دينى است كه بشر خود را بدان ملزم مى‏دارد و از آن پيروى مى‏كند و شخصيت خود را در آن مى‏بيند، زيرا آن چونان آينه‏اى است صافى كه در آن هيچ اعوجاجى نيست شخصيت انسان و زندگى او و مجتمع او با او استقامت مى‏گيرد. در حالى كه آيينى كه بر اساس فطرت نباشد راه افراط و تفريط مى‏پيمايد و به جانب راست و چپ متمايل مى‏شود و ضمير انسان را فاسد مى‏نمايد و شخصيت او مسخ مى‏كند و زندگى‏اش را تباه مى‏سازد.

از اين كلمه در مى‏يابيم كه اين يك ضرورت انسانى است. ولى اغلب مردم در نوع آيينى كه بدان گردن مى‏نهند اشتباه مى‏كنند.

«ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ- دين پاك و پايدار اين است.»

از اين آيه نتيجه مى‏گيريم كه براى شناخت دين صحيح و خالص دو راه وجود دارد:

اول هدايت خدا آنجا كه مى‏گويد «به يكتاپرستى روى به دين آور» و ديگر و جدان.

«وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ- ولى بيشتر مردم نمى‏دانند.»

مسئله مردم اين است كه از علمشان بهره نمى‏جويند بلكه از هواهاى نفسانى خود متابعت مى‏كنند. بنا بر اين نبايد از اين كه پيروان دين حق اندك‏اند وحشت كنيم. يا از اين كه پيروان راه شيطان بسيارند بيمى به دل راه دهيم، زيرا بيشتر مردم نمى‏دانند.

[31] به راه راست دين حق رفتن كارى آسان نيست، زيرا عوامل و انگيزه‏هاى شهوت و وسوسه‏هاى شيطان و فشارهاى اجتماعى همواره مى‏كوشند تا انسان را از راه حق منحرف سازند. پس بايد به خدا روى آورد و هر بار كه اسباب انحراف به شرق يا به غرب سر برداشت به خدا پناه برد و به او روى آورد و به تقوى ملتزم شد بدين گونه كه تمام فرايض شريعت را به انجام رسانيد كه شريعت حصن توحيد است و با روى معرفت. يكى از آشكارترين معانى تقوى برپاى داشتن نماز