تفسیر هدایت

سیدمحمدتقی مدرسی

جلد 11 -صفحه : 534/ 484
نمايش فراداده

بلكه او بدان روز تنها و نيازمند و مغروق به درگاه پروردگار خود حاضر مى‏شود، و برجستگان آنها نبايد چنان پندارند كه (به بيان سوره الكهف)، صاحب آن دو باغ در گفت و گوى با رفيقش پنداشت و گفت:

«ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى‏ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً- نپندارم كه اين باغ هرگز از ميان برود و نپندارم كه قيامت هم بيايد. و اگر مرا نزد خدا برند، جايگاهى بهتر از اين باغ خواهم يافت». «51»

دوم

آنها كسانى هستند كه بشر مى‏پندارد مى‏تواند به وسيله آنها از مسئوليّت و بازخواست بگريزد بدين سان كه مسئوليّت گمراهى و كجروى خود را بر گردن آنها بيفكند، چنان كه مسئوليّت كجروى و گمراهى خود را بر پدر و مادر، يا سلطه‏هاى حاكم، يا جامعه مى‏افكند. ولى خدا انديشه شفاعت را به كلّى درهم مى‏شكند و مى‏گويد:

«قُلْ أَ وَ لَوْ كانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئاً- بگو: حتى اگر آن شفيعان قدرت به كارى نداشته باشند؟»

مانند سود و زيان يا مرگ و زندگى، يا كمتر از آن. زيرا ملك و قدرت به تمامى از آن خداى عزّ و جلّ است.

«وَ لا يَعْقِلُونَ- و چيزى را در نيابند؟»

زيرا اگر آن شفيعان برساخته چيزى را به خردورزى در مى‏يافتند به آنچه مخالف خشنودى خداى تعالى است فرمان نمى‏دادند. پس در اين صورت نه قدرتى دارند و نه دانشى. و كسى كه چنين باشد شفيع نيست.

[44] به راستى كه شفيع حقيقى همانا خداست كه زمام همه چيز را به دست دارد، و اگر گاه ديگران هم در كار باشند تنها به اذن او شفاعت مى‏كنند.

«قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً- بگو: شفاعت سراسر از آن خداست.»

51- الكهف/ 35، 36.