اين انديشه نبايد باشد كه از آتش بيرون خواهد آمد». «9»
[24] در خلال اين سالهاى متوالى و روزگارهاى دراز، گردنكشان در آن جا جز عذابى كه هرگز سستى پيدا نمىكند، چيزى نمىيابند.
لا يَذُوقُونَ فِيها بَرْداً وَ لا شَراباً- در آن نه مزه سردى را مىچشند و نه مزه آب و نوشابه را.»
گفتهاند كه در اين جا «برد» به معنى خواب است و به اين گفته اعراب استناد كردهاند كه: منع البرد البرد يعنى سرما از خواب جلوگيرى كرد، و بعضى گفتهاند كه معنى آن عامّ است و شامل سرماى باد يا سايه يا خواب مىشود و به اين شعر استناد كردهاند كه:
نه سايه روز سرد را توان است و نه سايه شب هنگام را مىشود دريافت.
[25] آنچه بهره ايشان است نوشابه جوشان و آب گندناك است.
إِلَّا حَمِيماً وَ غَسَّاقاً- جز آبى گرم و خونابهاى سرد.»
حميم به معنى آب داغ است، اما غسّاق آب گنديده را گويند، و به قولى چرك گندناك اهل دوزخ است.
[26] آيا خيال مىكنى كه پروردگار در انداختن ايشان به آتش در حق آنان ستم كرده است؟ هرگز ... آنان خود بر خود ستم روا داشتند. مگر نه اين است كه فرستادگان او پياپى بر ايشان وارد مىشدند؟ اين جزاى كردارها و پايان راه ايشان است.
جَزاءً وِفاقاً- پاداشى درخور كردار.»
يعنى درست با اعمال ايشان برابر است نه بيش و نه كم.
[27] چرا پايان كارشان به اين عاقبت وخيم و بد انجاميد؟ بدان سبب كه
9- مجمع البيان، ج 10، ص 424. 10- رجوع كنيد به القرطبى، ج 19، ص 180.