و ظاهرا اين عبارت روايت است يا مضمون روايت كه به صدوق رسيده است، و بسيار تتبع نموديم و ظاهر شد كه صدوق بىمستندى حرف نمىزند و قطع نظر از وقوع حديث نيز دغدغه نيست در اين كه مدار زنان بر اين است و شير ايشان بر پيراهن ايشان مىريزد و اگر لازم بود اجتناب از آن به اعتبار آن كه فضله غير مأكول اللحم است البته مىبايست بخصوص اين مىفرمودند.
و هم چنين چرك و عرق و غير اينها به آن كه احاديث بسيار وارد شده است قريب به تواتر كه عرق جنب و حايض اگر به بدن غير ايشان رسد ضرر ندارد و تفصيلش إن شاء اللَّه خواهد آمد.
(و سئل الرّضا (صلوات الله عليه) عن الرّجل يطأ فى الحمّام و فى رجله الشّقاق فيطأ البول و النّورة فيدخل الشّقاق اثر اسود ممّا وطئ من القذر و قد غسله كيف يصنع به و برجله الّتى وطأ بها أ يجزئه الغسل ام يخلّل اظفاره بأظفاره و يستنجى فيجد الرّيح من أظفاره و لا يرى شيئا فقال لا شىء عليه من الرّيح و الشّقاق بعد غسله)(1)
و از حضرت على بن موسى الرضا (صلوات الله عليهما) سؤال كردند از شخصى كه به حمام رود و نوره كشد و در پاى او تركها باشد چنانكه متعارفست كه پاشنه پاها مىتركد خصوصا وقتى كه پا برهنه باشند، يا نعلين عربى در پا داشته باشند و متعارفست كه در حمام بول مىكنند پس داخل اين تركيدها مىشود اثر سياهى نوره چون بر آن راه رفته است و پا گذاشته است در حال كشيدن نوره يا غير آن و پا را شسته است و سياهى نوره مانده است چه كند باين سياهى نجس داند و غسلى كه كرده است صحيح نداند به اعتبار آن كه آب به ته آن نرسيده است يا به اعتبار نجاست زير نوره، يا آن كه شسته است كافى است، و از آن جمله به زير ناخنها نيز رفته است يا ناخنها متعارف است كه چركى مىدارد آيا ناخنهاى پا را به ناخنهاى دست تخليل بكند؟ و چرك آن را يا سياهى نوره را بيرون آورد و يك نسخه اظفاره ندارد بنا بر