بلكه منظور اين است كه قانون ضرورت است و به همان ميزان ضرورت بايد اكتفا كنيم نه بيش از آن . ما علاوه بر قانون تابع افكار عمومي ، جريانات حاكم بر جامعه ، تحسين و تقبيح اطرافيان ، محبوبيت و شهرت و . . . هستيم . اين است كه ما را مستهلك ميكند . ما آدمهايي شدهايم كه همواره خوشايند ديگران را لحاظ ميكنيم .
شيوه ديگر «نظر كردن به ديگران» نظر كردن براي انتقاد است كه اين هم نامطلوب است . ما از تجسس در احول ديگران منع شدهايم . گاهي ما در احوال ديگران نظر ميكنيم تا ضعف او را بيابيم . يافتن نقطه ضعف ديگران براي سودجويي يا براي مسخر كردن ديگران .
اينطور نباشد كه گذشته خود را براي ديگران تصوير كنيد ، اين را از ديگران هم نخواهيد . چون ممكن است بخواهيد در روش و منش خود تغيير ايجاد كنيد . اطلاع ديگران از گذشته شما ، حالات شما و آمال و آرزوهاي شما مانع اين تغيير ميشود . به گفته حضرت علي عليهالسلام : «آن كه خود بيشتر سخن ميگويد بيشتر در غربت و تنهايي فرو ميرود . . .» آن كه ناشناختهتر است ، آزادتر است و آن كه آزادتر است غربتش كمتر است .
با اين مقدمات آن نظر كردني كه مورد نظر امام است نظر كردن براي عبرت است ، يعني عمل ديگران را ببينيم و عكسالعمل آن را نيز . اگر خوب است من هم به آن دست بزنم و اگر بد است از آن دوري گزينم . امام فرمودند : «مردم چه فراوان نگاه ميكنند و چه كم ميبينند .» عبرتآموزي از حوادث به اين معنا است كه بپذيريم آنچه اتفاق ميافتد منفرد و اختصاصي نيست - كه اگر باشد نميتوان از آن درس گرفت - بلكه حوادثي است كه از دل هر كدام ميتوان يك سنخ كنش و واكنش را استنتاج كرد ، به عبارت ديگر ، اين كه به ما گفتهاند به زندگي ديگران نظر كنيد ، براي اين است كه رفتارها و عكسالعملها قابل تعميم است .
در اينجا بايد توجه كنيم وقتي واكنش امري را در زندگي فردي ميبينيم، اگر اين واكنش نامطلوب است ، شاد نشويم . منشأء شاد شدن اين است كه ما گويا خود را مستثنا ميبينيم . امام در نامه به عثمان بن حنيف ميفرمايند : «گمان نكنيد كه شما فقط ناظريد ، به اين توجه داشته باشيد كه منظوراليه هم هستيد . همانطور كه شما بر رفتار ديگران نظر داريد ، ديگران هم بر رفتار شما نظر ميكنند .» نكتهاي كه حضرت بر آن تأكيد دارند اين است كه : «چنان رفتار كنيد كه عبرت ديگران نشويد .»
سخني هست كه : «با ديگران چنان رفتار كن كه خوش داري ديگران با تو همانطور رفتار كنند .» اين قاعده را در غرب «قاعده زرين» نام نهادند . «كانت» نيز نظير اين سخن را ميگفت : «با ديگران چنان رفتار كنيد كه حاضر باشيد رفتار شما قاعده همگاني شود .» اين دو سخن با هم فرق دارند ، اما خيلي به هم نزديكند . در ميان ائمه ما ، امام علي عليهالسلام بيشترين تأكيد را بر اين قاعده دارند . در يكجا ميفرمايند : «اجعل نفسك ميزانا فيما بينك و بين الناس»؛ «خودت را در ارتباط با ديگران ترازو قرار ده . رفتار آنان را با خودت وزن كن» ، ميفرمايند : «فاحبب لغيرك ما تحب لنفسك ، فاكره له ما تكره لنفسك» «هرچه براي خودت دوست داري براي ديگران نيز دوست بدار و هرچه براي خود بد ميداني براي ديگران هم بد بدان . . . .» تمام اينها يعني قدرت داشته باشيد خود را در جاي ديگران قرار دهيد . اما اگر كسي بخواهد خود را در جاي ديگران قرار دهد با موانعي روبهرو است كه از جمله اين موانع عبارتند از :
1 . خود مداري (Egocentraism) : گويا شخص گمان ميكند كه در جهان فقط او وجود دارد ، مجموعه جهان بايد در جهت خوشايند او گردش كند . توجه ندارد كه ديگراني هم هستند و رفتار او در آنها واكنش دارد .
كانت ميگفت فقط ضعف اخلاقي ما انسانها اين است كه هر انساني ، غير خود را «وسيله» ميانگارد . گويا ديگران آمدهاند ، تا وسيله آسايش و رفتار و تفريح خاطر و خوشايند و . . . من باشند . ما حق نداريم انسانهاي ديگر را چونان وسيلهاي براي خود تلقي كنيم .
2 . منافع معرفتي : وقتي انسان با محيطي مأنوس شود شناختش در محيطهاي ديگر از دست ميرود . حضرت امامخميني قدسسره ميفرمودند : «كاخنشيني روحيه كاخنشيني ميآورد» . چون بعد از مدتي ديگر نميتواند بفهمد ديگران چگونه زندگي ميكنند ، اين يك نقص معرفتي است . در ادبيات انگليسي گفته ميشود كه به شاگرد ثروتمند گفتهاند در مورد فقر انشاء بنويس . نوشت خانواده فقيري بودند كه رانندهشان فقير بود ، باغبانش فقير بود ، آشپز و . . . هم فقير بودند .
اين كه گفتهاند قدرت فساد ميآورد ، براي همين است كه كمكم بين قدرتمند و زيردستان فاصله ميافتد و نميتواند حالت آنها را درك كند . اين نقص معرفتي است . حضرت علي عليهالسلام در جاي جاي نهجالبلاغه توصيه ميكنند كه با گروههاي مختلف مردم نشست و برخاست كنيد تا دچار اين نقص نشويد .
3 . انسان به تمام واكنشهاي رفتار خود علم ندارد ؛ چون تمام آنها آگاهانه نيست . اين غفلت از بقيه واكنشها باعث ميشود كه گمان كنم تمام واكنشها همانها است كه خودم از آنها باخبرم . اگر از دوستان و دشمنانمان صادقانه بخواهيم كه جهات دوستي و دشمني خود را بازگو كنند به چيزهايي اشاره ميكنند كه براي خود شما شگفتانگيز است . اين عامل سوم سدي است كه برداشته شدني نيست . از اين نظر هميشه بين ما و ديگران فاصله است .
اين است كه اگزيستانسياليستها ميگويند : «ميان هر دو انساني فاصلهاي طي نشدني وجود دارد . من براي شما و شما براي من غريبه ميمانيد . نميتوانم خود را جاي شما قرار دهم و مرتكب ظلمي شوم . چون نميتوانم دقيقا خود را جاي شما قرار دهم . در سه امر بايد خود را به جاي ديگران نهاد :
الف . در داوري كردن در باب ديگران
ب . به لحاظ قوت و ضعف
ج . رفتار اخلاقي با ديگران .
يكي از علل كشمكشهاي ما با ديگران اين است كه ما در مورد خود هميشه نيتها را هم دخالت ميدهيم، اما در مورد ديگران نه ، بلكه فيزيك كار را كافي ميدانيم و از غرض او سئوال نميكنيم . همانطور كه در مورد داوري ديگران ميخواهيد نيت شما را در نظر بگيرند شما هم نيت آنها را در نظر بگيريد . در مورد قوت و ضعف نيز همينطور ؛ امام علي عليهالسلام ميفرمودند : «آنچه بر خودتان گران آيد بر ديگران بار نكنيد» ، بايد در نظر بگيريم كه ديگران نيز مثل ما هستند ، همان نقاط قوت و ضعفها كه در مورد من عكسالعمل برميانگيزد در ديگري هم همان عكسالعمل را برميانگيزد . از جمله امام ، اين معنا بيشتر به ذهن ما ميآيد كه همانطور كه دوست نداري مثلاً ديگران به تو تهمت بزنند به ديگران تهمت نزن . دوست نداري به تو دروغ بگويند يا گران بفروشند يا . . . تو هم دروغ مگو ، گران مفروش و . . . .
آخرين نكته اين كه : اگر بخواهيم اين قاعده زرين را عملي سازيم در نخستين لحظات دچار مشكلاتي خواهيم شد . به فرمايش خود حضرت حق سخت است ، گمان نكنيد جايي حق آسان ميتوانيد به دست آوريد .