گزارشی از سلسله مباحث «رویکرد وجودی به نهج البلاغه» از استاد مصطفی ملکیان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گزارشی از سلسله مباحث «رویکرد وجودی به نهج البلاغه» از استاد مصطفی ملکیان - نسخه متنی

سوسن رضایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«حق» دو خاصيت دارد : هم «سخت» است و هم «تلخ». آن كه به حق عمل مي‏كند نمي‏تواند مشهور شود . گمان نكنيد اهل حق عامدا و عالما از شهرت گريزانند . نه ، اصلاً به حق عمل كردن با شهرت سر سازگاري ندارد .

به تعبير حضرت علي عليه‏السلام «هيچ وقت از اين نوع غربت‏ها (غربت‏هاي ناشي از عمل كردن به حق) نهراسيد كه من فراوان كساني را مي‏شناسم كه در زمين كسي آنها را نمي‏شناسد اما در ملكوت همه آنها را مي‏شناسند .»

خدمتي كه به دشمنان مي‏كنند

«ولا يكبرن عليك ظلم من ظلمك و انه يسعي في مضرته و نفعك و ليس جزاء من ان تسوء»؛ «ظلم ظالمان بر تو گران نيايد . چه آنها كه بر تو ستم روا دارند ، به خود زيان مي‏رسانند و به تو سود و پاداش ، آن كه به تو سود مي‏رساند بدي نيست .» اين يكي از مباحث مهم اخلاقي است كه مخصوصا در ارتباط انسان با انسان‏هاي ديگر طرح مي‏شود . براي آشنايي با اين مطلب استدلال سقراط را بيان مي‏كنيم :

دليل اول : هر كس به شما بدي مي‏كند يك ضرر مادي و بدني به شما مي‏رساند ، بنابراين نهايت كاري كه دشمن با شما مي‏كند رساندن آسيب مادي و بدني است . شما در مقابل او دو كار مي‏توانيد كرد :

يكي مقابله به مثل ، ديگر اين كه چشم‏پوشي كنيد . سقراط مي‏گفت : اگر كار اول را بكنيد ظلمي در حق خود كرده‏ايد كه دشمن با شما نكرده بود . چون وقتي بدي را با بدي جواب مي‏دهيد به خود يك ضرر روحي مي‏رسانيد و ضرر روحي به مراتب بدتر و شديدتر از ضرر مادي و بدني است . چون سقراط اصل را روح مي‏داند .

دليل دوم اين كه وقتي بدي را با بدي جواب مي‏دهيد طرف مقابل با اين كار بهتر مي‏شود يا بدتر ؟ اين را در نظر بگيريد . شما كه نمي‏توانيد فرد را با بدي بهتر كنيد . او كه با بدي اصلاح نمي‏شود .

بسياري گفته‏اند اسلام دين «عدالت طلب» و مسيحيت و بودايي گرايي دو دين «محبت جو» هستند . برخلاف چيزي كه شايع است اسلام هيچ وقت نگفته جواب بدي را با بدي بدهيد . و عدالت‏طلبي چنين نتيجه‏اي را نمي‏دهد .

حال امام چگونه مي‏فرمايند آن كه به تو بدي مي‏كند يك ضرر به خود مي‏رساند و يك سود به تو ؟ اين از بيانات ديگر امام مفهوم مي‏شود ؛ آن كه به من بدي مي‏كند زياني كه به خود مي‏رساند كاملاً معلوم است چون به گفته قرآن : «لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت»؛ «هر خوبي و بدي مي‏كنيد به خودتان مي‏كنيد .» اما چگونه اين بدي به ما سود مي‏رساند ؟

1 . نخستين سودرساني دشمنان به شما اين است كه «تنهايي» شما را به شما نشان مي‏دهد و فهم اين كه «ما تنهاييم» خيلي مهم است . آنها كه دور و بر ما مي‏پلكند و به ما سودي مي‏رسانند ، احساس تنهايي را از ما مي‏گيرند ، نمي‏گذارند تنهايي في‏الواقع ، به مرحله وجدان و آگاهي ما برسد . تنهايي ما از بين رفتني نيست ، احساس تنهايي را از بين مي‏برند . توجه نكردن به اين نكته كه «ما تنهاييم» مادرِ تمام گرفتاري‏هاي ما است . بسياري از ظلم‏هايي كه مي‏كنيم به پشت‏گرمي دوست‏ها است . اگر بدانيم تنهاييم ، نه ظلم مي‏كنيم و نه عدول از حق .

امام علي عليه‏السلام كه در برابر تقاضاي برادرش عقيل فرموده‏اند : «چگونه به پشت‏گرمي تو - كه از حرارت تكه فلزي مي‏گريزي - خود را به آتش افكنم ؟» متوجه «تنهايي» خود بوده‏اند . اين را خوب فهم كنيد و آن را به جد بگيريد كه «تنهاييد» براي همين در نزديك شدن به ديگران به احوال خود نظر كنيد و قياس بگيريد احوال ديگران را وقتي به شما نزديك مي‏شوند . شما در نزديكي به ديگران يا سود مادي مي‏جوييد و يا سود معنوي . ديگران هم در نزديك شدن به شما همين‏طورند . هر كس به شما نزديك مي‏شود تا چيزي مادي يا معنوي از شما بگيرد ؛ نمي‏خواهد چيزي به شما بدهد .

به تعبير قرآن ما مثل تكه گوشتي هستيم كه از آسمان به قعر دره‏اي پرتاب شده‏ايم . هر پرنده‏اي كه در فاصله آسمان تا زمين به ما نزديك مي‏شود به ميزان قوت منقارش تكه‏اي از وجود ما را مي‏كند و چه بسا وقتي به قعر دره مي‏رسيم چيزي از ما باقي نمانده باشد . دقيقا همه ما همين‏طوريم . هر كس به ما نزديك مي‏شود مي‏خواهد چيزي از ما دريافت كند و اين ، البته هيچ قبح اخلاقي ندارد چون اين ، عين سرشت ما است .

ما را با حب ذات سرشته‏اند . همه ما اين‏طوريم و طبق سرشت خود عمل مي‏كنيم . استثنا هم ندارد . پيامبران هم همين‏طورند . پيامبر مي‏خواهد به خدا نزديك شود و مي‏داند كه راه نزديك شدن به خدا عمل به وظيفه است و يكي از وظايف او هدايت من و تو است . توجه كنيد كه در تمام اين موارد منظور «خود فرازين» است نه «خود فرودين» .

فقط يك موجود مستثنا است و آن خدا است ، خدا ديگر در نزديكي به ما ، چيزي نمي‏خواهد بگيرد بلكه مي‏خواهد چيزي بدهد . خدا غني است و بنابراين به هر موجودي نزديك شود براي «دادن» است نه «گرفتن» به همين جهت گفته مي‏شود :

«ما تنها هستيم مگر اين كه به خدا باور آوريم»، ما در باور آوردن به خدا ، تنهايي خود را جبران مي‏كنيم . در عين حال كه به لحاظ وجودي ما تنهاييم، اما يك نكته بسيار مهم در اين‏جا هست و آن اين كه با ديگران چنان رفتار كنيم كه آنها بفهمند تا آن‏جايي كه يك انسان مي‏تواند به انسان ديگر اتكاء كند ، او مي‏تواند به ما تكيه كند . شكي نيست كه بالمآل پنجره‏هاي ما به روي هم بسته است و فقط پنجره‏ها به سوي خدا باز است .

2 . خدمت ديگري كه دشمنان به ما مي‏كنند اين است كه در دشمني ديگران ، به نقاط ضعف خود پي مي‏بريم . ما معمولاً معايب خود را از زبان دشمنان خود مي‏شنويم و اين ، خدمت كمي نيست . ما در حلقه دوستان و علاقه‏مندان به عيوب نفساني و اخلاقي خود پي نمي‏بريم . اين كه اين‏قدر مي‏گفتند «خاك به چهره مداحان بپاشيد» يا «فقط احمق با ستايش‏گران فربه مي‏شود» به خاطر اين است كه واقعا ستايش‏گران به ما ظلم مي‏كنند .

انسان به ادله مختلف مي‏خواهد عيوب خود را نبيند . حال اگر اين را به ستايش ستايش‏گران اضافه كنيم ، ما به طريق اولي و به طريق مضاعف عيوب خود را نمي‏بينيم .

اما دشمنان اين خدمات را به ما مي‏كنند . متفكر معروف فرانسوي جمله بسيار ارزشمندي دارد ، مي‏گويد : هيچ اوضاع و احوال خوبي نيست كه يك احمق آن را به زيان خود تمام نكند و هيچ اوضاع و احوال بدي نيست كه حكيم نتواند سود خود را از آن بجويد و آن را به سود خود تمام كند .

ما در واقع پيكرتراشي هستيم كه صخره بي‏شكلي را مي‏خواهيم شكل دهيم و با هر ضربه چكش آن را به شكل نهايي خود نزديك‏تر مي‏كنيم . روح ما آن صخره است . ما پيكرتراش صخره روح خود هستيم ، دشمنان ما ناظراني هستند كه ناهنجاري‏ها و بي‏تناسبي‏هاي اين صخره را به ما مي‏گويند و اين خدمت كمي نيست .

3 . دشمنان ما با دشمني خود ضعف‏هاي وجودي ما را به ما مي‏نمايانند . اينها البته عيب ما نيست اما محدوديت ما است . اين براي آن كه انانيت ما از ما گرفته شود ، بسيار مفيد است . ما واقعا گاهي در درون خود ، فرياد «يا من الملك» سر مي‏دهيم . واقعا به نظرمان مي‏رسد كه قاهريم ، بر سرنوشت خود سواريم . ضربه‏هاي دشمنان به ما نشان مي‏دهد كه ضعيفيم . ما در درون خود سه نوع محدوديت داريم :

/ 13