گزارشي از سلسله مباحث «رويكرد وجودي به نهجالبلاغه» از استاد مصطفي ملكيان - گزارشی از سلسله مباحث «رویکرد وجودی به نهج البلاغه» از استاد مصطفی ملکیان نسخه متنی
گزارشي از سلسله مباحث «رويكرد وجودي به نهجالبلاغه» از استاد مصطفي ملكيان
سوسن رضايي چندي است روزنامه ايران در بخش فرهنگ و انديشه درس گفتارهايي از استاد مصطفي ملكيان منتشر ميسازد . اين درس گفتارها طي سه ترم تحصيلي به طالبان علم و معرفت با منظري بديع و نو ارائه شده است .استاد ملكيان در اين درس گفتارها با رويكردي ، وجودي - شهودي به نهجالبلاغه و گفتارهاي اميرالمهمنين عليهالسلام نگريستند . بخشهاي نخستين اين بحث معطوف به پارهاي نكات از «خطبه متقين» است ، پس از آن ، عناصر اگزيستانسياليستي از قبيل آرزو ، زندگي ، مرگ و . . . در قسمتهاي مختلف نهجالبلاغه تحليل ميشود . ما نيز بر آن شديم تا چكيده اين دروس را به خوانندگان مجله «نامه قم» تقديم كنيم .ابتدا براي روشن نمودن اذهان خوانندگان نسبت به اين نگرش توضيحي كوتاه پيرامون مكتب اگزيستانسياليسم ارائه خواهيم داد .در كشور ما اين فلسفه سالها است كه با نام «اگزيستانسياليسم» شناخته شده است . در ترجمه (Existance) اختلافاتي در بين متفكران ايراني وجود دارد . به طوري كه هم به معناي «هست بودن» هم «قيام ظهوري» و هم به «وجودي» ترجمه شده است . برخي ديگر اين اصطلاحات را ناكافي دانستهاند و همان لفظ اگزيستانس را آوردهاند .در اين اجمال به اين مناقشه نميپردازيم1 آغاز مكتب اگزيستانسياليسم را معمولاً تأملات دروني و تفكرات اساسا ديني «كركگور» (Kirkegard)ميدانند . فيلسوفاني كه آنها را اگزيستانسياليست ميگويند هر يك داراي تفكرات و تأملات خاصي هستند حتي برخي از آنها مثل هايدگر و ياسپرس قبول نداشتند كه به آنها اگزيستانسياليست بگويند ؛ برخي ديگر نظير سارتر و گابريل مارسل كه مايل بودند به آنها اگزيستانسياليست بگويند نظرات متنوعي داشتند ، مثلاً مارسل كه از تأملات كركگور شديدا متأثر بود مايل بود اگزيستانسياليست ديني خوانده شود . اما سارتر برعكس . به همين جهت مكتب اگزيستانسياليسم داراي يك روش و سيستم مخصوص به خود نبود و اكثر اين فيلسوفان سيستم را در افكار خود قبول نداشتند و ميگفتند كه تفكر ما را نميتوان در قالب يك سيستم خاص قرار داد ؛ به همين دليل معمولاً نميگويند فلسفه اگزيستانس ، بلكه فلسفههاي اگزيستانس ميگويند . اما با وجود اين ، همه اين فيلسوفان انسان را در مركز تفكر درباره هستي قرار دادند و مفاهيمي مانند آزادي ، اختيار ، تناهي ، اميد ، ياس ، مسئووليت ، مرگ ، دلهره ، دلشوره و . . . كه همه از خصوصيات انساني است ، محور تفكرات اين فيلسوفان است . البته نظريات آنها در اين موضوعات متنوع است . اين فيلسوفان با فرد عيني و ملموس و كاملاً گرفتار و محبوس در جهان و مرتبط با ديگران شروع ميكنند .با توجه به اين كه اين درس گفتارها نگاهي كركگوري و تا اندازهاي مارسلي به نهجالبلاغه است چند نكته را در مورد كركگور براي آشنايي بيشتر خوانندگان خواهيم آورد .سورن كركگور (1813-1855) در كپنهاك دانمارك به دنيا آمد . ابتدا تحت تعليمات خشك و سخت ديني قرار گرفت و تمام هوش و حواس خود را معطوف به تكليف ترس از گناه كرد . در سال 1830 كه وارد دانشگاه شد اعمال ديني را به يكباره به كنار نهاد . در سال 1838 درپي يك بحران روحي كه خود آن را «زمين لرزه بزرگ» ناميد ، دوباره حيات پرشور و حرارت ديني را در پيش گرفت .2نقطه عطف اين تحول را جدايي از نامزد و معشوقهاش كه شديدا به او وابسته بود ، ميدانند . وي پس از اين كه دريافت اشتراك روحي و معنوي كامل با وي ناممكن است از ازدواج با او صرفنظر كرد و اين مسأله باعث شد تا وي بيشتر معطوف به درون خود شود ، و تأملات او حاصل اين دوران است .(متفكر و عارف دانماركي كركگور) مراحل حيات انسان را به سه نوع تقسيم كرده است كه هر يك از ما انسانها در يكي از اين سه مرحله زندگي ميكند :