گزارشی از سلسله مباحث «رویکرد وجودی به نهج البلاغه» از استاد مصطفی ملکیان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گزارشی از سلسله مباحث «رویکرد وجودی به نهج البلاغه» از استاد مصطفی ملکیان - نسخه متنی

سوسن رضایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يكي از نقص‏هاي ادبيات عرفاني و حتي مذهبي ، اين است كه هميشه يك وضع بسيار مطلوب و دل‏انگيزي را براي ما تصوير مي‏كنند ، اما نمي‏گويند شما چگونه مي‏توانيد به اين وضع برسيد . دقت كنيد كه رسيدن به درجات بسيار ارزشمند از طريق كارهايي است كه به نظر بسيار بي‏قدر مي‏رسد . بايد اين گام‏هاي كوچك را برداريم . حضرت علي عليه‏السلام مي‏فرمايند گاه مي‏بينيد معنويت به شما هجوم مي‏آورد ، اين هجوم مرهون آن گام‏هاي آهسته است .

توجه كنيد كه هيچ كس نمي‏تواند گام خيلي بزرگ بردارد ، گام بزرگ چيزي جز گام‏هاي كوچك نيست . همين گام‏هاي كوچكند كه گام بزرگ را نتيجه مي‏دهند . حضرت نيز از متقين همين گام‏هاي كوچك را مي‏خواهد .

«فالمتقون فيها هم اهل الفضائل» چه فضائلي ؟ «منطقهم الصواب و ملبسهم الاقتصاد و مشيهم التواضع» سخنشان صواب است . هر سخن صدقي صواب نيست البته هر سخن صوابي صدق است .

سخن صواب پنج ويژگي دارد : 1- در سخن صواب هيچ دروغي راه ندارد 2- هرچه گفته مي‏شود مهر است (مطابق با واقع) 3- همه حقيقت گفته مي‏شود 4- سخن صواب به ضرورت گفته مي‏شود . هيچ چيزي به اندازه پرگويي روح انسان را كدر نمي‏كند . هيچ چيزي به اندازه پرگويي روح انسان را در ظلمات فرو نمي‏برد .

حضرت علي عليه‏السلام در جايي از نهج‏البلاغه مي‏فرمايند : «تا مي‏توانيد كم سخن بگوييد ، آن كه سخن زياده مي‏گويد به ميزان زيادي سخنش زياد خطا مي‏كند و آن كه لغزش زياد مي‏كند غفلتش زياد مي‏شود و آن كه غفلتش زياد شود ، حيايش كم مي‏شود ، و آن كه حيايش كم مي‏شود ، خدا او را به جهنم وارد خواهد كرد . 5- سخن صواب نبايد كسي را به «من» دعوت كند . بلكه بايد سبب دعوت به «ديگري» شود . توجه بكنيد كه چرا حضرت در مورد خود مي‏فرمود : «انا آيت‏اللّه‏ العظمي» من آيت بزرگ خدايم ، همه بايد آيت‏اللّه‏ باشيم . «آيت» يعني «تابلو» يعني «علامت» و «نشانه» . ما متأسفانه تابلو نيستيم . چون تابلو مي‏گويد به من نگاه كنيد ، اما مرا نبينيد ، بلكه جاده را به وسيله من ببينيد و به تعبير ديگر به من ننگريد ، بلكه با من بنگريد . هر كه به تابلو بنگرد و در آن خيره شود ، در واقع نقض غرض كرده است . كسي از تابلو نفع مي‏برد كه به تابلو خيره نشود .

ما وقتي سخن مي‏گوييم كمبودي در ناحيه خود احساس مي‏كنيم ، سخن مي‏گوييم تا جلب نظر كنيم . اما به گفته آن عارف بزرگ «سخن بگوييد تا خودتان را مخفي كنيد» و اين خاصيت تابلو بودن است . حضرت مي‏فرمود من تابلوي خدايم ، يعني هيچ كس را به خود دعوت نمي‏كنم . اما سخنان ما معمولاً ديگران را به «ما» جلب مي‏كند نه به «حق» و نه به «وظيفه» .

«ملبسهم الاقتصاد»؛ «لباس ميانه دارند»، اسلام از ما مي‏خواهد كه نه مثل فراتران باشيم و نه مثل فروتران . بلكه مثل مردم باشيم . حال چرا فراتر از حد متوسط نبايد بپوشيم ؟ اين آثار خيلي ناپسندي دارد ، علي‏الخصوص وقتي جهت معيشتي امر را در نظر بگيريم . اولاً به اين امر دامن زده‏ايم كه ديگران نسبت به او احساس ذلت كنند و خودش نسبت به آنها احساس عجب كند . چرا ميدان به دست ديگران بدهيم كه به دست ما خوار شوند ؟ لباس فاخر و اشرافي پوشيدن باعث مي‏شود كه اولاً زمينه خودبيني در ما به وجود آيد و ثانيا ديگران خود را در مقابل ما خوار ببينند . يعني عجب من و ذلت ديگران .

دليل ديگري كه براي اين معنا بايد گفت اين است كه وقتي ما لباس فاخر بپوشيم ، ديگران كه نمي‏توانند آن نوع لباس بپوشند از وضع خود به تنگ مي‏آيند . اگر من با يك لباس يا كفش يا يك نوع تجمل خاص وضع نابسامان فقرا را برايشان غير قابل تحمل كنم ، كم جنايتي نيست .

«و مشيهم التواضع»؛ «اگر «مشي» را به معناي حقيقي بگيريد ، معناي عبارت يعني «متواضعانه راه مي‏روند» و اگر به معناي مجازي بگيريد يعني «رفتار متواضعانه دارند .» تواضع البته فرق دارد با اين كه انسان در مقابل ديگران كوچكي كند . گاه ما در مقابل ديگران كوچكي مي‏كنيم ، تا چيزي را كه در اختيار او است به دست آوريم . اما اين در واقع تذلّل است نه تواضع .

حضرت علي عليه‏السلام به تواضع توصيه مي‏كردند و متواضع هم بودند . همان كسي كه مي‏گفت : «اگر كوهي مرا دوست بدارد ، از هم مي‏پاشد» آن‏قدر براي خود عزت قائل بود ، اما دايما رفتاري از خود نشان مي‏داد كه معلوم مي‏شد واقعا خود را كم گرفته است . با اين كه در جاي خود ، خود را عزيز مي‏دانست ، چون بنده خدا فقط در برابر خدا ذليل است .

«غضوا ابصارهم عما حرّم اللّه‏ عليهم»؛ «چشمان خود را از آنچه خدا بر آنها حرام كرده است فرو مي‏بندند» . «غضّ بصر» يعني چشم را از جهتي كه حرام است ، به جهت ديگر متوجه كنيم . اين كه گفته‏اند به نامحرم نگاه نكنيد به اين دليل نيست كه به نامحرم آسيب مي‏رسانيم ، نه بلكه به خودمان آسيب مي‏رسانيم . در مورد حجاب هم همين است ، بعضي گمان مي‏كنند وقتي حجاب را رعايت مي‏كنند به ديگران خدمت مي‏كنند . اما اين‏طور نيست . آنچه ممنوع است نظر سوء كردن است . صرف «نظر كردن» ممنوع نيست . اگر طمع بستن در كار نباشد ، نه نظر ، نه سخن ، نه شنيدن هيچ كدام ممنوع نيست . اما اگر طمع در كار بيايد ، اگر نظر هم نباشد ، ممنوع است .

«وقفوا اسماعهم علي العلم النافع لهم»؛ «گوشهايشان را وقف كرده‏اند ، بر علمي كه براي آنها سودبخش است» . يعني اولاً اگر سخني ، علمي بر معلومات سابق آنها نمي‏افزايد ، به آن گوش نمي‏دهند ؛ به سخنان لاطائل و بي‏سود گوش نمي‏دهند و ثانيا به علمي كه سودمند است گوش مي‏دهند علمي كه سود دنيوي يا اخروي بر آن مترتب مي‏شود .

«نزلت انفسهم في البلاء كالتي نزلت في الرخا»؛ «پارسايان در هنگام بلا و سختي چنانند كه ديگران در هنگام آسودگي‏ها» . متقين چه در بلا باشند و چه در رخا و آسايش ، طمأنينه و وقار را از دست نمي‏دهند . گرچه در بيرون دچار ناآرامي باشند ، شغلشان را از دست داده باشند ، دچار گرفتاري شده باشند و . . . اما سكون و آرامش قلب را از دست نمي‏دهند .

/ 13