2 . مربوط به دهه 1950 م. مى باشد.
دهه 1950 ميلادى براى بسيارى از تحليل گرانِ آينده نگر3 داراى نقش و اهميت ويژه اى است. در نگاه آنان اين دوره را مى توان مبدأ نوين در يك خيزش عظيم انسانى به شمار آورد.4 در ضمن مباحث آينده سعى خواهيم كرد كه هم دلايل برجستگى اين دو دوره را متذكر شويم و هم در تبيين و طبقه بنديِ مطالب از اين دو دوره بهره جوييم.
انسان مجموعه اى از داراييها و نيازهاست. براى ره يافتن به شخصيت بهنجار سالم و كامل انسانى بايد بر همه ابعاد وجود وشخصيت او توجه شود.
تمدن صنعتى با توجه به زمينه هاى تكوين نظام ارزشها و بينشهاى حاكم بر آن نمى توانست به كليه اين جنبه ها توجه نمايد. نه تنها چنين نبود بلكه رشد و توسعه اين تمدن در گرو توجه بيش از حدّ به جنبه هايى از وجود انسان و تعطيل و به دست غفلت سپردن جنبه هاى ديگر بود. در درجه اوّل رشد و توسعه صنعت متّكى بر اصالت ارزشهاى مادى و نيازهاى جسمانى آدمى بود و در اين ميان ديگر ارزشها نيازها و جنبه هاى وجودى شخصيت آدمى يا به كلى فراموش مى شد و يا به گونه اى بسيار كم رنگ بر صفحه توجه انسانى ترسيم مى شد. اين مسأله به تنهايى كافى بود كه مسايل و عوارضِ منفيِ بسيارى را به دنبال آورد كه به برخى از آنها اشاره خواهيم نمود:
انسان تك ساختى
در طول تاريخ همواره مقدرات انسان را ارزشهاى حاكم بر محيط انسانى تعيين كرده اند چه در محدوده هويت دورنى و فردى و چه در مرزهاى بيرونى و در جهان ارتباطات و اجتماعات بشرى. اصالت دادن به دسته معيّنى از ارزشها و گردونه مقدّرات را بر آن محور چرخاندن نتيجه اى نخواهد داشت جز اين كه جهان انسانى نيز بر همان صبغه رنگ آميزى
گردد. ابعاد و ارزشهاى ديگر فانى و يا در ظرف سرپوشيده غفلت نهاده شود و انسان موجودى گردد يك بُعدى و تك ساختى.
اين مساله را با توجه به دو بُعد نيازمنديها و تواناييها ى بشر بررسى مى كنيم:
روانشناسان نيازهاى مختلف انسانى را بيانگر و معادل چهره هاى مختلف شخصيت او به شمار مى آورند و برآوردن اين نيازها را معادل بر آمدن يك انسان كامل مى دانند.
آنان در طبقه بندى نيازهاى انسانى مجموعه اين نيازها را به هرمى تشبيه مى نمايند. نيازهاى كاملاً جسمانى و مادى انسان در قاعده هرم و نيازهاى كاملاً متعالى در رأس هرم واقع مى شوند. نيازهاى اساسى انسان عبارتند از:
1 . نيازهاى فيزيولوژيكى .
2 . نيازهاى ايمنى.
3 . نياز به عشق و تعلق اجتماعى.
4 . نياز به احترام.
5 . نياز به خودشكوفايى و به حداكثر رساندن ظرفيتها وانرژى نهفته درونى5
ويژگى اين هرم اين است كه تا نيازهاى ابتدايى انسان اشباع نگردد نوبت به نيازهاى بعدى نخواهد رسيد. به عبارتى هر يك از طبقات بر طبقه پيشين مترتب مى باشد.
ببينيم تكنولوژى و صنعت جديد در ارتباط با برآوردن نيازهاى متفاوت انسانى چه نقشى را ايفا نمودحقيقت اين است كه با اصالت دادن به ارزشها و جنبه هاى جنبه هاى مادى بسيار طبيعى خواهد بود اگر در جهت گيرى رشد و توسعه صنعت بر طرف نمودن نيازهاى جسمانى و غير متعاليِ انسان مورد نظر قرار گيرد. نيازهاى مادى نه تنها مورد توجه شديد قرار گيرد بلكه به طور پيوسته بر دامنه و گستردگيِ اين نيازها نيز افزوده گردد. به طور مسلّم وقتى انگيزه و عامل تكنيكى در جهت توسعه دادنِ اين نيازها فراهم بود نيازهاى كاذب و دروغين نيز در قلمرو نيازهاى واقعى وارد خواهند شد و انسان بر اثر جبر تكنيكى موجودى خواهد شد مولّد نيازهاى جديد. انسانى كه هر چه توليد و مصرف مى كند اشباع نمى گردد. موجودى كه در نظام و تمدن صنعتى و ماشينيزم جديد تعريفى ديگر يافته است: (حيوان مصرف كننده).6 تجربه تمدن صنعتى اين حقيقت را به وضوح نشان مى دهد. اين تجربه را با مرورى بر افكار پاره اى انسان شناسان و انسان گرايان مغرب زمين پى مى گيريم:
(انسان تك ساحتى ماركوزه انسانى است تحت ارزشهاى مادى و اين ارزشها مقدرات او را به دست گرفته اند. ماركوزه توسعه و تكامل اعجاب آميز تكنولوژى را ناشى از علاقه به تأمين هر چه بيشتر نيازمنديهاى راستين بشر نمى داند. هدف تكنولوژى امروز استثمار و بردگى انسانهاست. در نتيجه مرتب بر كميت نيازمنديهاى دروغين او مى افزايد.)7