ابن نباته، ابونصر
جلد: 5
نويسنده: محمدرضا ناجي
شماره مقاله:1850
اِبْنِ نُباته، ابونصر عبدالعزيزبن عمر (327-3 شوال 405ق/939-27 مارس 1015م)،
شاعر مديحهسرا. نباته، جد اعلاي اوست که نسبش به تميميان و سعديان ميرسد (بارودي،
2/168). ابن کثير احتمال داده است که وي برادر ابن نبات? خطيب باشد (11/379)، اما
با توجه به سلسل? نسب اين دو شخصيت، چنين احتمالي بعيد مينمايد.
ابن نباته از مردم بغداد بود (ثعالبي، 2/349؛ سمعاني، 13/23)، به شهرهاي مختلف سفر
کرد و بسياري از اميران، وزيران و بزرگان را مدح گفت (ابن خلکان، 3/190)، ترتيب،
تاريخ و مدت اين سفرها به روشني دانسته نيست. وي در حلب به جمع شاعران بارگاه
سيفالدوله پيوست (ابوحيان، الامتاع، 1/136-137). از يکي از مدايح او، ميتوان چنين
استنباط کرد که اين سفر پيش از 20 سالگي صورت گرفته است (شکعه، 222).
وي قصايد گزيده و نيکويي در مدح سيفالدوله پرداخت و نزد او تقرب جست و صلهاي
دريافت داشت (ثعالبي، 2/357-358؛ همداني، 191؛ ابن خلکان، 3/190-191). به همين سبب،
در حلب زندگي بر او آسوده و فراخ گرديد، چندانکه بازتاب آن در اشعارش نمايان است
(شکعه، 710). به نظر ميآيد ابن نباته تا اواخر حکومت سيفالدوله (حک
333-356ق/945-967م) نزد وي باقي بوده است. در رجب 355 که سيفالدوله اسيران مسلمان
بسياري را از روميان بازخريد، ابن نباته در قصيدهاي او را نيک ستايش کرد (نک :
همداني، 190-191؛ بارودي، 2/203-205).
گويا ابن نباته پس از مرگ سيفالدوله و به ضعف گراييدن حکومت حمدانيان حلب به بغداد
بازگشته است، چه به گفت? همداني، در همان سال ابوالفرجبن فسانجس وزير بختيار از
عمان به بغداد بازآمده و ابن نباته همانجا او را به قصيدهاي بلند مدح گفته است (ص
192). سفر ابن نباته به ري نيز ظاهراً در همين ايام صورت گرفته است. در آنجا در
قصيدهاي 81 بيتي ابوالفضل ابن عميد (د 359ق) را مدح گفت، اما چون ابن عميد در
اعطاي صله تأخير کرد، مدحي ديگر در پي آن پرداخت و رقعهاي نيز فرستاد، تا ترحم او
را بر پريشان حالي و تهيدستي خويش برانگيزد، ولي سودي نبخشيد. از اينرو در مجلس
عام و در حضور ديوانيان و دولتمردان سخناني راند که موجي خشم ابن عميد و پريشاني
مجلس شد. بعدها ابن عميد درصدد پوزش و دلجويي از او برآمد (ابن خلکان، 3/192،
5/105-107؛ قس: ابوحيان، اخلاق، 334-341، 427-435، که اين قصيده را به يک فرد و
رخداد را به فردي ديگر نسبت داده است). افزون بر اين وي در جايهاي ديگر نيز زمانه
را نکوهش کرده و از تلخ کامي و تنگدستي خويش ناليده است (نک : ثعالبي، 2/352-354).
به نظر ميآيد که ابن نباته پس از اين سير و سفرها به بغداد بازگشته است. همداني در
ضمن شرح رخدادهاي سال 364ق و چيرگي عضدالدوله بر بغداد و دستگيري بختيار، بخشي از
قصيدهاي را که ابننباته در مدح وي گفته و در آن به پيروزي او اشاره کرده، آورده
است (ص 220). وي پس از بازگشت عضدالدوله از موصل در 368ق نيز قصيدهاي در مدح او
سروده است (بارودي، 2/188-189). از اين دوران به بعد از زندگي ان نباته اطلاعي در
دست نيست. در الفهرست آمده است که وي حدود سال 400ق بهطور پنهاني ميزيسته است
(ابن نديم، 195)، اما از علت اين امر سخني به ميان نيامده است. سرانجام شاعر در 78
سالگي درگذشت و در مقبر? خيزران در قسمت شرقي بغداد به خاک سپرده شد (ابن خلکان.
3/192). مهيار ديلمي پس از مرگ شاعر لاميهاي در 62 بيت در رثاي او ساخت و با بزرگي
از وي ياد کرد (3/54-58) که حکايت از دوستي و پيوستگي او با ابن نباته دارد.
شعر ابن نباته را همه ستودهاند. ابوحيان توحيدي وي را شاعر بلامنازع وقت خوانده
است (الامتاع، همانجا). ثعالبي نيز او را ستايش کرده و از بزرگان شعرا شمرده است.
به عقيد? وي شعر ابننباته الفاظي قريب و ساده و معاني بلند و نظامي پيوسته دارد
(2/349). به گفت? ابن خلکان وي سبک نيکو را با معني زيبا يکجا گرد آورده است
(3/190). ديگران نيز از فصاحت، زيبايي، رواني و دلنشيني شعر او تأکيد کردهاند (نک
: خطيب، 10/466؛ سمعاني، همانجا؛ ابن جوزي، 7/274؛ ابن فضلاللّه، 15/386).
بهرهمندي شعر او از اين ويژگيها، نا وي ا پايدار و پرداختههاي او ا مورد توجه
مردمان ساخته است. جرجاني (ص 69، 121-122، جم( در علوم ادب و ياقوت (1/159، 2/725،
جم( در جغرافيا، به اشعار او استشهاد کردهاند. برخي اشعار ابن نباته که چون
ضربالمثل و سخنان حکمتآميز زبانزد مردم بوده، بر شهرت او افزوده است (ابن خلکان،
3/192؛ نيز نک : ابن اثير، اللباب، 3/294؛ ابن فضلاللّه، 15/386-387؛ صفدي،
18/533).
برخي، غرور و رفتار تکبرآميز ابن نباته را نکوهيدهاند، چه، گويند که او هيچکس را
در شعر فراتر از خويش نميديده است (خطيب، همانجا، نيز نک : ثعالبي، 2/356).
ابوحيان توحيدي نيز نوعي جنون و وسواس به او نسبت داده است (همان، 1/137). بخش عمد?
اشعار ابن نباته را مدايح تشکيل ميدهد که بيشتر، يا به سيفالدول? حمداني تقديم
شده، يا به عضدالدوله و خاندان او. ثعالبي بخشي از قصايد او را دربار? عضدالدوله
آورده است (2/360-361). شاعر در يکي از اينها عضدالدوله را وارث مجد و عظمت
ساسانيان دانسته است (همداني، همانجا؛ بارودي، 2/180).
معروفترين ممدوحان او، اينانند: عزالدوله (همو، 2/217-218)، بهاءالدوله (همو،
2/183-186)، صمصامالدوله (همو، 2/181)، شرفالدوله (همو، 2/191-192)، حمدانبن
ناصرالدوله (همداني، 202؛ ابن خلکان، 2/281)، صاحببن عباد که شاعر مدايح خود را از
عراق نزد او مي فرستاده است (ثعالبي، 3/189؛ نيز نک : بارودي، 2/173-174، جم(،
ابوسعيدبن وهب نصراني کاتب (همداني، 158)، مهلبي وزير معزالدوله (همو، 164؛ ثعالبي،
2/358-359)، ابوالعلاء صاعدبن ثابت (همو، 2/359-360) و ابوعلي ابن ابيالرّيان (ابن
کثير، الکامل، 9/456).
ابن نباته در وصف نيز مهارت خويش را بازنموده است. قصيد? وي در سپاسگزاري از
سيفالدوله براي اسبي که به او هديه کرده بود، نمونهاي از اين دست است که به گفت?
ابن خلکان به غايت بديع و نو است (3/190). در قصيدهاي ديگر آتشي را که در حضور
عضدالدوله در جشن سده برميافروختهاند، در وصف آورده است (ثعالبي، 2/361). ثعالبي
(2/361-362) و ابن فضلاللّه 15/395، 398) و رثا (بارودي، 3/346-354) از او روايت
شده است.
در اشعا و اثار ابن نباته به پارهاي از رويدادهاي تاريخي چون کشتار جمعي از خفاجه
در 402ق (ابن اثير، همان، 9/235) اشارت رفته ات. از کساني که شعر ابن نباته را
روايت کردهاند، ميتوان اينان را ياد کرد: ابوالقاسم تنوخي (خطيب، سمعاني،
همانجاها؛ ابن اثير، اللباب، همانجا)؛ اصبهدوست بن محمد ديلمي (سمعاني، ابن اثير،
همانجاها)؛ عليبن محمد حربي (ابن جوزي، همانجا)؛ ابوالحسن عليبن عمر قزويني (ابن
اثير، الکامل، 9/570-571)؛ عميدالرؤساء محمدبن ايوب وزير (ذهبي، سير، 18/46؛ صفدي،
2/235)؛ ابوالفتح عبدالواحدبن حسين ابن شيطا (خطيب، همانجا؛ ذهبي، تاريخ، 11/49).
از شاگردان او ميتوان حسينبن عبدالرحمن نباتي را نام برد (فيروزآبادي، 1/159).
باتوجه به وجود اصبهدوست ديلمي شيعي در شمار راويان شعر ابن نباته (نک : ابن اثير،
همان، 10/106)، قصيد? رثائي? مهيار ديلمي شيعي و همچنين ارتباط وي با دربار
حمدانيان حلب و بويهيان عراق و ايران، ميتوان پنداشت که ابن نباته متمايل به مذهب
شيعه بوده است.
اگرچه ابن نديم نام ابن نباته را در رديف شلعران پس از 300ق «که نويسنده نبودهاند»
آورده است (ص 194-195)، ليکن از آنچه ابن خلکان (5/106) دربار? گفت و گوي وي با ابن
عميد در ري نقل ميکند، چنين برميآيد که ابن نباته در نويسندگي نيز دستي داشته
است. افزون بر اين، «مقاله»اي از وي در برلين موجود است (Gal, I/94) که ميتواند
مؤيد اين نظر باشد. اشعار ابننباته نخستينبار توسط ابونصر سهلبن مرزبان به
خراسان رسيد. سهل آنها را همراه با آثار ديگري که از بغداد آورده بود، به ثعالبي
(2/349-350) سپرد و بدينسان، بخشي کوچک از شعر ابن نباته، از منبعي اصيل در يتيمه
نقل شد. از ديوان او نسخههايي چند در احمديه، نور عثمانيه و دارالکتب بر جاي مانده
است (GAS, II/595). ديوان ابن نباته نخستينبار به وسيل? عبدالامير مهدي حبيب طائي
در 2 جلد (بغداد، 1977م) به چاپ رسيده است.
مآخذ: ابن اثير، الکامل؛ همو، اللباب، بيروت، دارصادر؛ ابن جوزي، عبدالرحمنبن علي،
المنتظم، حيدرآباد دکن، 1358ق؛ ابن خلکان، وفيات؛ ابن فضلاللّه عمري، احمد ابن
يحيي، مسالکالابصار في ممالکالامصار، چاپ عکسي، به کوشش فؤاد سزگين، فرانکفورت،
1408ق/1988م؛ ابن کثير، البدايه؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابوحيان توحيدي، عليبن محمد،
اخلاقالوزيرين، به کوشش محمدبن تاويت طنجي، دمشق، 1965م؛ همو، الامتاع والمؤنسه،
به کوشش احمد امين و احمدالزين، قاهره، 1939م؛ بارودي، محمود سامي پاشا، مختارات،
قاهره، 1327ق؛ ثعالبي، عبدالملک، يتيمهالدهره، قاهره، 1352ق/1934م؛ جرجاني،
عبدالقاهر، اسرارالبلاغه، به کوشش هلموت ريتر، استانبول، 1954م؛ خطيب بغدادي،
احمدبن علي، تاريخ بغداد، قاهره، 1349ق/1931م؛ ذهبي، محمدبن احمد، تاريخ الاسلام،
نسخ? عکسي موجود در کتابخان? مرکز؛ همو، سير اعلامالنبلاء، به کوشش شعيب ارنؤوط و
محمد نعيم عرقسوسي، بيروت، 1403ق/1983م؛ سمعاني، عبدالکريمبن محمد، الانساب،
حيدرآباد دکن، 1402ق/1982م؛ شکعه، مصطفي، فنونالشعر في مجتمعالحمدانيين، بيروت،
1981م؛ صفدي، خليلبن ابيک، الوافي بالوفيات، به کوشش ايمن فؤادسيد، بيروت،
1408ق/1988م؛ فيروزآبادي، قاموس؛ مهيار ديلمي، ديوان، قاهره، 1349ق/1930م؛ همداني،
محمدبن عبدالملک، تکلمه تاريخالطبري، به کوشش البرت يوسف کنعان، بيروت، 1961م؛
ياقوت بلدان؛ نيز:
GAL; GAS.
محمدرضا ناجي