3- عبرت از قومى كه هدايت را برگمراهى ترجيح دادند
4- عبرت از خرابه خانههاى «ثمود»
فعقروها فاصبحوا نادمين فاخذهم العذاب انّ فى ذلك لأية و ما كان اكثرهم مؤمنين174
ترجمه سرانجام برآن ناقه حمله نموده، آن را «پى» كردند؛ و هلاك نمودند سپس از كرده خود پشيمان شدند و عذاب الهى آنان را فراگرفت؛ در اين، آيت و نشانهاى است؛ ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند
در آيات قبل، حضرت صالحع قوم ثمود را درخصوص ناقه، اين آيت و معجزه الهى توصيه كرده بود كه، حق و حقوق او را بشناسند و رعايت كنند، و مبادا نسبت بهآن ظلمى روا دارند كه گرفتار عذاب بزرگ مىشوند، اما آن قوم كلام آن جناب را ناشنيده گرفته و بههيچ پنداشتند، همانطورى كه اقوام قبل از ثمود با پيامبران خدا و آيات الهى رفتار مىكردند، و از سرنوشت گذشتگان عبرت نگرفتند، اما هنگامى كه در آن سه روز مهلت داده شده، آثار عذاب را ديدند عدهاى از آنان پشيمان شدند و اين پشيمانى، نه از روى توبه و بازگشت و اعتراف بهخطا و گناه بود، بلكه از روى خوف، بههدف نجات از عذاب نادم شدند، كه بهيقين اين نوع پشيمانى و اين هنگام براى پشيمانى بىفايده بود
يكى از مفسرين مىگويد آنچه از عذاب برقوم ثمود نازل شد، دلالتى است برآنكه، كفر بعد از ظهور آيات مقترحه موجب نزول عذاب است، چنانكه در ادامه آيه مىفرمايد اكثر آن قوم ايمان نياوردند و بهصالح نگرويدند175
فانظر كيف كان عاقبة مكرهم انّا دمّرناهم و قومهم اجمعين فتلك بيوتهم خاوية بما ظلموا ان فى ذلك لأية لقومٍ يعلمون176
ترجمه بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد، كه ما آنها و قومشان همگى را نابود كرديم اين خانههاى آنهاست كه بهخاطر ظلم و ستمشان خالى مانده، و در اين نشانه روشنى است براى كسانى كه آگاهند
از آيه 47 اين سوره بحث براين مسئله است كه در شهر قوم ثمود نه گروهك فاسد بود كه با يكديگر همپيمان شدند كه برصالح و خانوادهاش شبيخون زنند تا بهشكلى خونش را پامال كنند كه بهگردن كسى نيافتد آنها نقشه مهم و خطرناكى كشيدند اما خدا نيز نقشه مهمترى كشيد در حالى كه آنها درك نمىكردند، بالاخره خداوند توطئه و توطئهگر را محو نمود و خانههاى خرابشان بهخاطر ظلمشان خالى ماند و در اين مسئله عبرتى است براى كسانى كه آگاهند
از ابنعباس مرويست كه، صالحع مسجدى داشت در غارى و شبها آنجا نماز گذاردى و اين نه نفر كه ذكر شدند با يكديگر گفتند وعده عذاب ما سه روز ديگر است ما پيش از وقوع عذاب بايد كار صالح را بسازيم، پس شب بهدر آن غار آمده در كمين نشستند و شمشيرها كشيدند تا چون صالحع درآيد او را بكشند، حق تعالى فرشتگان را فرستاد تا برهريكى از آنها سنگى فرود آوردند و همه را بكشتند و صالحع از مكر ايشان خلاص شد و از مقاتل نقل است كه آن نه نفر در پائين كوه فرود آمدند و انتظار آمدن صالح مىكشيدند كه ناگاه كوه برايشان فرود آمد و همه را هلاك گردانيد فانظر پس بنگر اى بيننده كيف كان چگونه بود عاقبة مكرهم سرانجام مكر ايشان، عاقبت مكر ايشان آن بود كه ما هلاك كرديم آن نه تن را در غار و قومهم و باقى قوم ايشان را اجمعين همه بهصيحه مستاصل ساختيم177