96- براى من قطعات آهن بياوريد، تا آنگاه كه ميان دو كوه برابر شد، گفت «بدميد» تا وقتى كه آن [قطعات] را آتش گردانيد، گفت «مس گداخته برايم بياوريد تا روى آن بريزم»
97- [در نتيجه، اقوام وحشى] نتوانستند از آن [مانع] بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ كنند
98- گفت «اين رحمتى از جانب پروردگار من است، و[لى] چون وعده پروردگارم فرا رسد، آن [سدّ] را در هم كوبد، و وعده پروردگارم حق است»
99- و در آن روز آنان را رها مىكنيم تا موجآسا بعضى با برخى درآميزند و [همين كه] در صور دميده شود، همه آنها را گرد خواهيم آورد
100- و آن روز، جهنّم را آشكارا به كافران بنماييم
101- [به] همان كسانى كه چشمان [بصيرت]شان از ياد من در پرده بود، و توانايى شنيدن [حق] نداشتند
102- آيا كسانى كه كفر ورزيدهاند، پنداشتهاند كه [مىتوانند] به جاى من، بندگانم را سرپرست بگيرند؟ ما جهنّم را آماده كردهايم تا جايگاه پذيرايى كافران باشد
103- بگو «آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانيم؟»
104- [آنان] كسانى اند كه كوششان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مىپندارند كه كار خوب انجام مىدهند
105- [آرى،] آنان كسانى اند كه آيات پروردگارشان و لقاى او را انكار كردند، در نتيجه اعمالشان تباه گرديد، و روز قيامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهيم نهاد
106- اين جهنّم سزاى آنان است، چرا كه كافر شدند و آيات من و پيامبرانم را به ريشخند گرفتند
107- بىگمان كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، باغهاى فردوس جايگاه پذيرايى آنان است
108-جاودانه در آن خواهند بود، و از آنجا درخواست انتقال نمىكنند
109- بگو «اگر دريا براى كلمات پروردگارم مركّب شود، پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان پذيرد، قطعاً دريا پايان مىيابد، هر چند نظيرش را به مدد [آن] بياوريم»
110- بگو «من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مىشود كه خداى شما خدايى يگانه است پس هر كس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد، و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد»
به نام خداوند رحمتگر مهربان
1- كاف، ها، يا، عين، صاد
2- [اين] يادى از رحمت پروردگار تو [درباره] بندهاش زكريّاست
3- آنگاه كه [زكريّا] پروردگارش را آهسته ندا كرد
4- گفت «پروردگارا، من استخوانم سست گرديده و [موى] سرم از پيرى سپيد گشته، و - اى پروردگار من - هرگز در دعاى تو نااميد نبودهام»
5- و من پس از خويشتن از بستگانم بيمناكم و زنم نازاست، پس از جانب خود ولىّ [و جانشينى] به من ببخش،
6- كه از من ارث برد و از خاندان يعقوب [نيز] ارث برد، و او را - اى پروردگار من - پسنديده گردان
7- اى زكريّا، ما تو را به پسرى - كه نامش يحيى است - مژده مىدهيم، كه قبلاً همنامى براى او قرار ندادهايم
8- گفت «پروردگارا، چگونه مرا پسرى خواهد بود و حال آنكه زنم نازاست و من از سالخوردگى ناتوان شدهام؟»