مىميرانيم و ما بازمانده [جاويد]ايم
24- و پيشينيان و پسينيانشما را به خوبى مىشناسيم
25- و بىگمان پروردگارت آنان را محشور مىگرداند، كه او فرزانه داناست
26- و انسان [/ آدم] را از گل خشك بازمانده از لجنى بويناك آفريدهايم
27- و پيشتر جن [/ابليس] را از آتشباد آفريده بوديم
28- و چنين بود كه پروردگارت به فرشتگان فرمود من آفريننده انسانى از گل خشك بازمانده از لجنى بويناك هستم
29- پس چون او را سامان دادم و در آن از روح خود دميدم در برابر او به سجده در افتيد
30- آنگاه فرشتگان همگى سجده بردند
31- مگر ابليس كه از اينكه از سجدهكنندگان باشد، سر باززد
32- فرمود اى ابليس تو را چه مىشود كه از سجدهكنندگان نيستى؟
33- گفت من كسى نيستم كه به انسانى كه از گل خشك بازمانده از لجنى بويناكش آفريدهاى، سجده برم
34- فرمود پس از آن [بهشت] بيرون شو كه تو مطرودى
35- و تا روز جزا بر تو لعنت باد
36- گفت پروردگارا پس مرا تا روزى كه [همگان] برانگيخته شوند، مهلت ده
37- فرمود تو از مهلت يافتگانى
38- تا روز و هنگام معين
39- گفت پروردگارا از آنجا كه مرا فريفتى، در روى زمين در نظر آنان [بدى را نيك] خواهم آراست، و همگى آنان را به گمراهى خواهم كشاند
40- مگر آن بندگان اخلاص يافتهات را
41- فرمود اين راهى است كه تا به پيشگاه من مستقيم است
42- بدان كه بر بندگان [خالص] من دست نخواهى يافت، مگر كسانى از گمراهان كه از تو پيروى كنند
43- و بىگمان جهنم ميعادگاه همگى آنان است
44- كه هفت طبقه دارد و بخشى جدا كرده از آنان خاص هر طبقه است
45- [اما] پرهيزگاران در باغها[ى بهشتى] و چشمهسارانند
46- [به آنان گويند] به سلامت و در امن و امان به آنجا درآييد
47- و از سينههاى آنان هر گونه كينهاى را مىزداييم، و دوستانه بر تختها روياروى بنشينند
48- نه به آنان در آنجا خستگى و ماندگى رسد، و نه از آنجا بيرونشان كنند
49- به بندگان من خبر ده كه من آمرزگار مهربانم
50- و [در جاى خود] عذاب من هم عذابى دردناك است
51- و به آنان از مهما[نا]ن ابراهيم خبر ده
52- هنگامى كه [فرشتگان] بر او وارد شدند و سلام گفتند، گفت ما از شما هراسانيم
53- گفتند مترس ما تو را به فرزندى دانا بشارت مىدهيم
54- گفت با وجود اينكه پيرى من بالا گرفته است به من بشارت مىدهيد، چگونه بشارتى به من مىدهيد؟
55- گفتند ما به راستى و درستى به تو بشارت مىدهيم، از نوميدان مباش
56- گفت و جز گمراهان كسى از رحمت پروردگارش