ترجمه قرآن

خرمشاهی

نسخه متنی -صفحه : 279/ 199
نمايش فراداده

بده‏

17- بر آنچه مى‏گويند شكيبايى كن، و از بنده ما داوود ياد كن كه هم توانمند بود و هم توبه كار

18- ما كوهها را همراه او رام كرده بوديم كه شامگاهان و بامدادان همنوا با او تسبيح مى‏گفتند

19- و پرندگان را كه گرد آينده بودند و همه باز گردنده‏

20- و فرمانروايى او را استوار داشتيم و به او پيامبرى و نفوذ كلامى فيصله‏بخش بخشيده بوديم‏

21- و آيا خبر اصحاب دعوى به تو رسيده است كه از ديوار محراب او بالا رفتند

22- آنگاه كه [ناگهان‏] بر داوود وارد شدند و او از ايشان هراسيد، گفتند مترس، اصحاب دعوايى هستيم كه بعضى از ما بر ديگرى ستم كرده است، پس در ميان ما به حق داورى كن، و بيداد مكن و ما را به راه راست رهنمايى كن‏

23- [يكى از آنان گفت] اين دوست من است كه نود و نه ميش دارد، و من يك ميش تنها دارم، و مى‏گويد آن را هم به من واگذار و با من درشت‏گويى مى‏كند

24- [داوود] گفت به راستى با خواستن ميش تو و افزودنش به ميشهاى خود، در حق تو ستم كرده است، و بسيارى از شريكان هستند كه در حق همديگر ستم مى‏كنند، مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته پيش گرفته باشند، و ايشان [به واقع‏] اندكشمارند، و داوود دانست كه ما او را آزموده‏ايم، آنگاه به درگاه پروردگارش استغفار كرد، و به سجده در افتاد و توبه كرد

25- آنگاه اين امر را بر او آمرزيديم، و او در نزد ما تقرب و نيك سرانجامى داشت‏

26- اى داوود ما تو را در روى زمين خليفه [خود] برگماشته‏ايم، پس در ميان مردم به حق داورى كن، و از هوى و هوس پيروى مكن، كه تو را از راه خدا گمراه كند، بى‏گمان كسانى كه از راه خدا گمراه مى‏شوند عذاب سخت و سنگينى در پيش دارند چرا كه روز حساب را فراموش كرده‏اند

27- و ما آسمان و زمين و مابين آنها را بيهوده نيافريده‏ايم، اين پندار كسانى است كه كفر ورزيده‏اند، و واى بر كسانى كه كفرورزيده‏اند از [عذاب‏] آتش دوزخ‏

28- آيا كسانى را كه ايمان آورده‏اند و كارهاى شايسته كرده‏اند، همانند مفسدان در زمين قرار مى‏دهيم، يا آيا پارسايان را مانند فاجران مى‏شماريم؟

29- كتابى است مبارك كه آن را بر تو فرو فرستاده‏ايم، تا در آيات آن انديشه كنند، و خردمندان از آن پند گيرند

30- و به داوود سليمان را بخشيديم، چه نيكو بنده‏اى كه تواب بود

31- چنين بود كه شامگاهان اسبهاى نيكويى بر او عرضه داشتند

32- [سليمان سرگرم تماشاى آنان شد] آنگاه گفت [دريغا] من چنان شيفته مهر اسبان شدم كه از ياد پروردگارم غافل شدم، تا آنكه [خورشيد] در حجاب [مغرب‏] پنهان شد

33- [سپس گفت‏] آنها را به نزد من باز گردانيد آنگاه به دست كشيدن بر ساقها و گردنهاى آنها پرداخت‏

34- و به راستى سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى را افكنديم، سپس توبه كرد

35- گفت پروردگارا مرا بيامرز و به من فرمانروايى‏اى ببخش كه سزاوار هيچ كس پس از من نباشد كه تو بخششگرى‏

36- آنگاه باد را رام او ساختيم كه به فرمان او هر جا كه خواسته باشد به آهستگى روان باشد

37- و ديوانى را كه همه بنا يا غواص بودند [مسخر او ساختيم‏]

38- و ديگرانى كه به هم بستگان با پاى بندها بودند

39- اين بخشش ماست، بى‏حساب [آن را] ببخش يا براى خود نگهدار