شيخ فضلاللّه اولاً مردي بود كه احتياجي به گرفتن مال از ديگران نداشت. به نسبت آنكه در مازندران علاقؤ ملكي و درآمد منظم داشت. ثانياً خوب درس خوانده بود و تا زماني هم كه زن و فرزند داشت در عتبات درس ميخواند و خيلي خوب مراتب اجتهاد را گذرانده بود. ثالثاً باهوش و حضور ذهن بود و اغلب در موقع ترسيم مُهرش به اوراق قبل از آنكه به ثبتهاي خود رجوع كند از خاطرهاش كمك ميگرفت و حاصل خاطرهاش در اين امور به آنچه ثبت شده بود مطابقت داشت. رابعاً به سبب آنكه كمي متعيّن زندگي ميكرد، و باسواد و مجتهد جامعالشرايط شناخته شده بود، تمام رجال و اولياي امور و پادشاهان و اقران و آشنايانش به او به نظر اعزاز و احترام نگاه ميكردند. اين اوصاف او را فردي ممتاز و لازمالاحترام نموده بود. اين صنعت را هم بايد اضافه نمايم كه بسيار در ابراز عقايدش شجاع و بيباك بود. مطلقاً از اين لحاظ برخلاف روحانيان معاصرش محافظهكار نبود و ملاحظه قدرت روز را نمينمود.10
بهرحال از طلاب علوم ديني از مجلس درس وي سود ميبردند و گويا در آن تاريخ از همگنانش، حوزه درس شايستهتري دارا بودند و شخصيتهايي همچون شيخ عبدالكريم حائري يزدي (موسس حوزه علميه قم) از او بهره بردهاند.11
همانگونه كه گفتيم، شيخ فضلاللّه عالمي وارسته و عامل بود. او آگاه به مسايل زمان خود بود. شرايط جهاني را ميشناخت. او به خوبي ميدانست كه به رغم تضاد آشكاري كه دو قدرت مسلط زمان يعني روس و انگليس با هم داشتند در تضعيف اسلام و مسلمين اتفاقنظر كامل بين آنها بود. اين دو قدرت اگرچه در دو سمت و سو حركت ميكردند اما در گسترش نفوذ خود در كشورهاي اسلامي به منظور نابودي اسلام و مسلمين كاملاً متفق و متحد بودند.
شيخ فضلاللّه به خوبي اين مسايل را ميشناخت و تنها راه چاره را در اتحاد مسلمين در جهت عمل به دستورات اسلام ميديد. او ابداً با انگليس و روس سر آشتي نداشت. وي هرگز با آنها مماشات نميكرد. شيخ آشكارا ميگفت:
اسلام دين شورا و مساوات است. چه افتاده است كه با وجود آيه كريمؤ "وَ اَمْرُهُمْ شُوري بَينَهُمْ"12
انگلستان بايد براي ما شورا درست كند.13