دكتر بهشتي اين دعا را زياد در قنوت مي خواندند .
الهي و سيدي و مولاي تفضل علي من آلائك و نعمائك و لا تكلني الي نفسي و الي احد من خلقك .
خداي من و آقاي من و مولاي من ، بر من فضل بگذار و از نعمت هاي خودت به من ببخش و مرا بر نفس خودم و هيچ يك از بندگانت واگذار نكن .
آقاي بهشتي وقتي نماز ميخواندند انسان احساس مي كرد در حال توجه كامل هستند حالت قنوت ايشان هميشه در ذهن من است در قنوت چشمانشان را مي بستند و با توجه كاملي كه داشتند انسان را به ياد خدا مي انداختند .
يك بار كه در جلسه شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي شركت داشتم ادامه بحث و جلسه به وقت نماز مغرب كشيده شد آقاي بهشتي به خاطر رعايت وقت نماز جلسه را ختم كردند و در حياط حزب به نماز مغرب و عشا ايستادند كه عده اي هم به ايشان اقتدا كردند تصويري هم از آن موجود است اين آخرين نماز جماعتي بود كه اقامه كردند چون پس از اتمام نماز عشا به آن جلسه رفتند و به شهادت رسيدند .
به نظر من مهم ترين ويژگي شهيد بهشتي نظم فوق العاده ايشان بود اگر به كسي وقت ملاقات مي داد حتماً آن را در دفتر خود يادداشت مي كرد البته گاهي هم فرصتي را بين دو وقت ملاقات ذخيره مي كرد تا يا در آن به مطالعه بپردازد يا آن را صرف ملاقاتهايي كه جنبه اضطراري داشتند ، بكند .
در سال 54 كه قصد داشتم براي كاري خدمت آقاي بهشتي برسم پس از تلفن نيم ساعت وقت دادند بعد از اين كه جلسه تشكيل و نيم ساعت سپري شد خيلي محترمانه گفتند خوب شما ديگر فرمايشي نداريد ؟ چون من در اين وقت كار ديگري دارم و بايد الان به آن برسم .
وقتي شهيد رجايي پيشنهاد معاونت اطلاعات نخست وزيري را به من كرد به ذهنم رسيد در اين مورد با شهيد بهشتي مشورت كنم به عللي در موعدي كه به من فرموده بودند نتوانستم برسم وقتي به دفترشان وارد شدم اظهار داشتند من الان جاي ديگري قرار دارم و مي خواهم بروم شما بيا در ماشين با همديگر صحبت كنيم به ايشان عرض كردم من موتور دارم گفتند شما با من بيا كه در راه حرف بزنيم موتور تو را هم مي آورند ايشان خيلي وقت شناس بود و در وعده هايش منظم و جدي بود در آخر آقاي بهشتي به من اصرار كرد اين مسئوليت را بپذيرم ايشان مي گفت ما بايد يك تشكيلات اطلاعاتي خيلي قوي داشته باشيم و تشكيل چنين سيستم اطلاعاتي از ضرورتهاي انقلاب است .