در دوران نوجواني گاه در حال نماز حال خوشي داشتم و مثلاً نماز را به صوت مي خواندم و اشك مي ريختم پدرم كه متوجه حالات من شده بود يك روز به من گفت پسرم لازم نيست نمازت را با صوت بخواني مهم اين است كه در نماز چقدر توجهت به خدا زيادتر است از آن پس سعي كردم نمازم را ساده و بدون تشريفات ولي با توجه بيشتر بخوانم .
بايد قلب انسان در نماز پيشنماز باشد
پدرم با اين كه سالها بود در تهران اقامت داشتند ولي به اصفهان كه مي آمدند نمازشان را هم تمام و هم شكسته مي خواندند و مي گفتند در اين زمينه احتياط مي كنم وقتي اقامه نماز را مي خواندند حالتشان عادي بود ولي وقتي تكبيره الاحرام را مي گفتند به وضوح مي ديديم رگهاي گردن ايشان متورم مي شود .قبل از تكبيره الاحرام عادتشان اين بود كه چشمهايشان را مي بستند و تمركز عجيبي پيدا مي كردند كه معلوم بود دارند همه اعضا و جوارحشان را متوجه حضور در محضر حق تعالي مي كنند تكيه كلام ايشان اين بود كه در موقع نماز بايد قلب انسان پيشنماز باشد و بقيه جوارح و اعضاي انسان به قلب نمازگزار اقتدا كنند .
نمازشان را معتدل مي خواندند
من بارها شاهد نماز خواندن آقاي بهشتي بوده ام ايشان مثل مرحوم علامه طباطبايي وقتي نماز مي خواند كاملاً بشاش بود و مثل كسي بود كه در اوج بهجت و خشنودي و رضاي حق تعالي با خدا مناجات مي كند وقتي دست به قنوت برمي داشت معمولاً اين آيه را تلاوت مي كرد ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قره اعين و اجعلنا للمتقين اماما نمازشان را معتدل مي خواندند يعني هرگز تندي و كندي در قرائت و حالات ايشان ديده نمي شد .