جداسازی ثابت ها و متغیرها در دین

احمد عابدینی

نسخه متنی -صفحه : 27/ 12
نمايش فراداده

در اين مثال ممكن است, فقيهان, حكم را به كراهت دگر نكنند و باز بر حرام بودن بازى با شطرنج, پاى بفشارند; زيرا كه روايات, حتى نگاه به شطرنج را هم گناه مى دانند.26

ولى در موردهاى همانند, با آن كه به راحتى حكم را تغيير مى دهند, در مَثَل با اين كه روايات, مسابقه را تنها در اسب دوانى و تيراندازى جايز مى دانند, ولى فقيهان از آن فراتر مى روند و مسابقه هاى فوتبال, دو و ميدانى, علمى, حفظ قرآن و … را جايز مى دانند.

پرسش اين است: ملاك اين دو گانه عمل كردن چيست؟ چه فرق و ناسانى وجود دارد بين اين كه رشد و بالا رفتن فكر با شطرنج صورت گيرد, يا با كامپيوتر؟ وقتى كه گرو و شرط مطرح نباشد و تنها رشد فكرى مطرح باشد, مسابقه با شطرنج و مسابقه با رايانه نبايد احكام ناسان و جداى از هم داشته باشند. چرا فقيه در يك جا حكم به حرام بودن و در جاى ديگر حكم به حلال بودن مى كند, با اين كه مسأله از تعبّديها نيست, تا از روى تعبّد و بندگى, به روايات گردن نهاده شود.بلكه همگان مى دانند, كه گناه هاى بزرگ كه بر نگاه به شطرنج بار شده, براى پيش گيرى از بازى با آن است و وقتى اصل بازى از حرام بودن خارج شود, بى گمان مقدمات آن نيز, از زير عنوان حرام بودن خارج مى شوند.

4. گاهى احتمال تغيير حكم به اين جهت نيست كه موضوع, وصف شرطهاى به روشنى بيان شده, تغيير كرده باشند, بلكه به اين جهت است كه پاره اى از وصفها, شرطها و حالهايى كه به روشنى بيان نشده, ليكن در صدور حكم, از روى جزم و يا از روى احتمال, نقش داشته اند, عوض شده است.در مَثَل, اگر در روايتى زيارت امام رضا بر زيارت امام حسين(ع) برترى داده شده, احتمال مى دهيم كه اين برترى و ارزش بيش تر, به اين جهت بوده كه آن زمان, كسى كه قبر حضرت رضا(ع) را زيارت نمى كرده, يا به اين جهت بوده كه شهادت امام رضا(ع) تازه اتفاق افتاده بوده و زيارت قبر او, خاطرات زيادى را تجديد مى كرده; از اين روى, بيش تر به آن سفارش شده است و گرنه بايد به ناسازگارى روايات تن داد.27

به طور كلى در اين گونه موردها, اين بحث جدى مطرح مى شود كه آيا كلمات صادر شده از معصوم, به گونه قضاياى حقيقيّه بوده, كه تمامى آنچه را كه در حكم نقش داشته, بيان شده, يا به گونه قضاياى خارجيه بوده كه تنها مورد خاصى در نظر بوده و يا…

به نظر مى رسد , مى توان راهى يافت كه بدون هيچ گونه ناسازگارى بين روايات و پاى بندى به آن, مشكل روايات را حل كرد.

در مَثَل گاهى گفته مى شود: (تمامى مردم شهر كشته شدند.) اين قضيه اگر چه كلّى است, ولى خارجيه است و بر غير مورد خودش, درخور برابر سازى نيست.

گاهى گفته مى شود:(انسان به لباس و مسكن نياز دارد.) در اين جا قضيه حقيقيه است و خبر از طبيعت انسان مى دهد كه از عاملها و سببهاى پيرامون خود, اثر مى پذيرد و براى حفظ خود از سرما و گرما نيازمند لباس است.

گاهى گفته مى شود: (مردم فلان شهر, به لباس و مسكن نياز دارند.) ما احتمال مى دهيم كه در آن شهر, زلزله, سيل, يا آتش سوزى رخ داده كه مردمان به لباس و مسكن, نيازمند شده اند. در اين جا ممكن است از (مردم آن شهر) تنقيح مناط شود و گفته شود: زيد, بكر, عمر كه مورد نظر نبوده, بلكه ذات و طبيعت انسانها مورد نظر بوده كه به لباس و مسكن احتياج دارند. بنابراين, قضيه حقيقيه است. در حالى كه فرد ديگرى, ممكن است به گونه ديگر نظر بدهد و بگويد: نياز انسانها به لباس و مسكن, طبيعى است و به مردمان شهرى, دون شهرى ويژه نيست. بنابراين اكنون كه از شهر خاصى نام برده شده و ما احتمال مى دهيم: در آن شهر زلزله رخ داده است, پس مراد از (مردم فلان شهر به لباس و مسكن نيازمندند) بيان يك قضيه خارجيه است و شرطهاى خارجى ياد شده, در حكم دخالت داشته, ولى در سخن و بيان, نامى از آنها به ميان نيامده است.

به هر حال, دسته اى از دگرگونيها و ثباتها در احكام, وابسته به اين است كه سخنان ائمه اطهار را در يك فضاى قانونى صرف بينگاريم كه معصوم, تنها در صدد بيان حكم شرعى هميشگى الهى بوده است. يا اين كه نه, قبول داريم كه او به گونه سربسته و اجمال, در مقام بيان حكم شرعى بوده, ولى هميشه در مقام بيان قانون ابدى نبوده, بلكه با توجّه به ديگر زمينه ها و شرطها, حكم آن موضوع ويژه را بيان كرده است و امروزه چون آن شرطها عوض شده, همان موضوع و همان وصف, تاب آن حكم را ندارند و حكم ديگرى مى جويند.

قضاياى (من احيى ارضاً مواتاً فهى له) رامى توان از مثالهاى اين نوع از تغيير دانست.

5.گاهى احتمال تغيير حكم, به جهت بسيارى مسؤوليتهاى پيامبر(ص) بوده است. آن حضرت, سخنى را كلى و با تمام قيدها و شرطها, يا بدون آنها بيان كرده, ولى روشن نيست حكمى كه بيان شده, از باب حكومت داشتن آن حضرت بوده, يا از باب رسالت و امامت, يا از باب اين كه خردمندى از خردمندان, بلكه خردمندترين خردمندان است بوده, يا از باب اين كه طرف مشورت مردم بوده و او را به عنوان مشاورى امين قبول داشته اند, اظهار نظر كرده است.

در مَثَل , سخنان پيامبر اكرم(ص) در گير و دار جنگ, مانند:

(من قتل قتيلا فله كذا او كذا.)29

(لاتأكلوا لحوم الحمار.)30

(لاتخرجوا لحوم الاضاحى.)31

(لا تسافروا وحدة.)32

و…