فلوطين ميگويد: <الواحد لا="" يصدر="" عنه="" الا="" الواحد="">(1) و <الواحد لا="" يُصدر="" الا="" عن="" الواحد="">(2). يعني نميشود همه اين مخلوقات، بدون واسطه از خداي واحدي باشد. پس خدا، عقل را آفريد و عقل، نفس را آفريد و نفس، ماده را. (3)
در اثولوجيا، فلوطين با اين تفكر، سه قديم درست كرده است كه با خدايان مسيحيت بيشتر ميسازد تا با اسلام؛ لذا نظر وي مورد تأييد كليسا واقع شد.(4)
فلاسفهي بعدي، تعداد عقلها را زياد كردند و گفتند: عقل اول، عقل دوم را آفريد، عقل دوم، عقل سوم را آفريد، و همين طور...) .(5)
اين يك توجيه است
1 - اسفار، ج 2، ص 204. 2 - همان، ص 209 3 - اثولوجيا؛ آخر كتاب نهاية در نظام خلقت، اسفار، ج2، ص 331 با اندك تفاوتي در تعبيرات. 4- مقصود از واحد و معني وحدت در اينجا نزد ارسطوئيان مختلف است. گاهي مقصود از آن چيزي است كه نه خارجاً مركب باشد و حتي نه عقلاً قابل تحليل و تجزيه عقلي باشد كه تنها مقصود خدا است و.... 5 - والذي دعاهم الي هذه التكلفات، هو ما تسلموه كاصل موضوع من الافلاك التسعة ذوي النفوس؛ فالتزموا بوجود عقول تسعة لصدورها، و بوجود عقل عاشر لصدور عالم العناصر، الذي هو ف1ي جوف تلك الافلاك. «و قد اتضح بفضل تقدم العلوم الطبيعية بطلان ذلك الاصل و فساده من اصله. فانهار البناء بعد انهدام الاساس علي عروشه، فضلا عن نقوشه، مضافا الي ما كان يتوجه اليهم، من اسئلة لم تكن تجد اجوبة صحيحة عندهم» تعليقة شماره 464، تعليقه آقاي مصباح يزدي بر نهاية الحكمة، مرحله 12، فصل 20.