طباطبايي(1) در کتاب نهاية الحکمة، همين است.
«اينان»، انسان و خدا و حيوان را يك جور ميدانند. همه را خودخواه ميدانند، كه هدفشان تنها غريزه حب ذات است؛ در حالي كه نه اديان آن را گفتهاند و نه فلسفة جديد آن را ميپذيرد.
فلسفه قديم در آنچه در بيرون خود است، فكر ميكند؛ گر چه سقراط به شناخت خود و درباره خود، توجه ميكند. فلسفه جديد كه دكارت و جان لاك پايهگذار آن هستند نيز ميگويد: به خود توجه كن. اولين چيزي كه انسان در توجه به خود به آن ميرسد، شناخت وجود خويش است. شناخت اختيار و آزادي است.
«انسان»، جاندار دو انگيزه اي است و ميان آن دو انگيزه، آزاد (=مختار) است؛ اما حيوانات يك انگيزهاي هستند. به جبر، دنبال
1- کتاب الهيات شفاء ابن سينا ـ مقاله دهم ـفصل اول ـامور «تعرض من خارج»، ارضية و سماوية و الارضية تنتهي الي السماوية و اجتماع ذلک کله يوجب وجود الارادة. - مرحوم علامه طباطبايي در نهاية الحكمة، در مقولات عشر، در قسمت كيف نفساني در، قسمت مربوط به اراده: «وامعان النظر في حال سائر الحيوانات، يعطي انها كالانسان في افعالها الارادية.» مرحوم ملاصدرا: اسفار، ج6، (موقف رابع، فصل 6، ص 332: «اذا كان مبدء التأثير في شيء، علم الفاعل و ارادته، كان الفاعل مختاراً، كان صدور الفعل عنه، بارادته و رضاه.»
(با توجه به اينكه حيوان هم با اراده و آگاهي رفتار ميكند، اسفار همه جانوران و انسانها را بهقول مطلق، فاعل مختار معرفي ميكند.) ـ اسفارـ مقولات عشرـ مقوله کيف ـ فصل الارادة ـ «و الاختيار في الحيوان عبار? عن علمه و الشوق التابع له سبباً للفعل».