| 23 |
و تنها راه عملى نمودن آن تأسيس حكومت اسلامى است . و آن وقتى مقدور مى باشد كه رابطه فقيه عادل با مردم نظير رابطه محدث و مستمع نباشد چنانكه اخباريهاى مفرط مى پندارند و در حد ارتباط مرجع تقليد صرف و مقلد نباشد چنانكه سيره برخى از اصوليها بر آن بوده و هست و در مرز تعليم معارف و تهذيب نفوس و اقامه براهين عقلى براى(وحدت تشكيكى) يا(شخصى)
هستى خلاصه نگردد چنانكه دأب بعضى از حكيمان و عارفان بر آن بوده و مى باشد بلكه با حفظ همه خوبيهاى گذشته كه آن مشايخ و اعاظم داشته و دارند افزون بر آن پيوند فقيه جامع عادل با مردم رابطه امام و امت باشد چنانكه منوبان معصوم ( ع ) اين چنين بوده و هستند .
نبوغ امام خمينى در فقه شناسى در طرح اصل مسأله(ولايت فقيه) نبود زيرا اين مسئله سابقه طولانى دارد و نيز در جمع آورى ادله عقلى و نقلى بر آن نبود چون استدلال بر آن نيز كم و بيش بيسابقه نيست و همچنين در تدوين رساله مستقل در اين زمينه نبود زيرا آمار رساله هايى كه در اين باره به طور مستوفا نگاشته شد قابل توجه است بلكه مزيت آن حضرت ( ره ) در اين بوده كه اولا تمام پهنه زمين از كران تا كران و همه سينه باز زمان از عصر تا عصر را قلمرو(ولايت فقيه) نائب امام عصر ارواحنا فداه مى دانست و ثانيا عقل عملى او با(ولايت) متحد بود چنانكه عقل نظرى او با فقاهت متحد شد .
و چون در افق والاى تجرد قرار داشت حجاب بين نظر و عمل رخت بر بست و فقاهت آميخته با ولايت و ولايت عجين شده با فقاهت با روح اين انسان متكامل متحد شد چنانكه نفس در مقام تجرد تام عقلى خود با معقول متحد مى گردد .