| 62 |
و چيزى كه ذاتا صلاحيت پذيرش دو وصف را داراست و فعلا به هيچ كدام مقيد نيست گرچه بعد از تقيد به هر يك احكام گوناگون مى پذيرد همانا معقول است نه
محسوس . يعنى طبيعت لا بشرط محسوس نيست گرچه مى تواند بر محسوس منطبق شده و حكم آن را پيدا نمايد چه اينكه فعلا منحصر در ذهن نيست گرچه بعد از عروض معناى كليت بر وى حكم عارض را دارا خواهد شد و منحصر در ذهن مى گردد .
با اين تحليل چند مطلب روشن مى شود :
1 كلى طبيعى هم در خارج وجود دارد به طور محسوس و هم در ذهن به طور معقول .
2 كلى عقلى فقط در ذهن وجود دارد به طور معقول .
3 تصور كلى طبيعى مى تواند يكى از ادله وجود ذهنى باشد همان طورى كه تصور كلى عقلى يكى از براهين آن به شمار مى رود .
4 كلى عقلى نمى تواند به عنوان محمول بر افراد محسوس مورد استدلال وجود معقول قرار گيرد آن طورى كه كلى طبيعى مى تواند محور استدلال واقع شود . 5 با بيان تفاوت كلى طبيعى و كلى عقلى روشن مى شود كه
آنچه محقق طوسى در شرح اشارات ( 1 ) ابن سينا ( ره ) تقرير فرمود درست است و نقد صاحب محاكمات وارد نيست . مراجعه شود . .
3 جزئى چيزى است كه غير از معناى جامع داراى خصوصيت مى باشد كه وى را از همه مشاركان در آن جامع جدا مى نمايد از اين جهت نه دليل جزئى ديگر قرار مى گيرد و نه مدلول آن نه كاسب است و نه مكتسب .
و قضيه اى كه موضوع آن جزئى و به تعبير حكمت اشراق شاخص باشد قضيه شخصيه ناميده مى شود . و علوم كه مسائل آن با استدلال ثابت مى شود همواره با قضاياى كلى تأمين مى گردد و هرگز با قضيه هاى شخصى هيچ مسأله علمى ثابت نمى شود .
1. فصل يكم از نمط چهارم .