آشنایی با تفاسیر و روش های تفسیری

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

نسخه متنی -صفحه : 55/ 13
نمايش فراداده

ابهام باشد. خود قرآن در اين زمينه مى فرمايد:

((وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْانَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ))(67) قرآن را براى تذكّر آسان نموديم ، پس آيا كسى هست كه متذكر شود؟!

و در جاى ديگرى مى فرمايد:

((وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلّ شَىْءٍ))(68) و كتاب را بر تو نازل كرديم درحالى كه بيان كننده همه چيز است .

بنابراين چه حاجت به تفسير و مفسّر دارد؟ در جـواب اجـمـالى از سـؤ ال فـوق بـايـد گـفـت كـه آرى ، قـرآن بـراى هـدايـت بـشـر نازل شده و قابل فهم و درك است و مشكل و معما نيست ولى اين بدان معنا نيست كه هر كس ، حتى هر عـرب زبـانـى مـى تـواند با مراجعه به قرآن همه مفاهيم آن را، آن هم به طور صحيح درك كند. كـتـابـى كه بيان كننده همه چيز است ، كتابى كه معانى بلند معنوى را در قالب الفاظ عادى و روزمـره بيان كرده ، كتابى كه مى خواهد جوابگوى همه نيازهاى بشر تا هميشه تاريخ باشد، بـه طور طبيعى براى همه كس به طور كامل قابل فهم نيست و به همين جهت به معلّم و مفسر نياز دارد. وقـتـى كـتـابـهـاى عـلمـى ، فـلسـفـى و كـلامـى كـه بـه هـيـچ وجـه بـا قـرآن قـابـل قـيـاس نـيـسـتـنـد، بـه مـعلم احتياج دارند تا متعلّم را دستگيرى كنند و از لغزش و كجروى بازدارند، قرآن كه عميق ترين كتاب است به طريق اولى به معلم احتياج دارد و به عبارت بهتر قـرآن مـحتاج تفسير نيست بلكه ما براى فهميدن صحيح ، دقيق و جامع قرآن احتياج به تفسير و مـفسّر و معلم داريم به همين جهت خود قرآن ، پيامبر را به عنوان معلّم و مفسّر معرّفى مى كند و مى فرمايد:

((يَتْلُوا عَلَيْهِمْ اياتِهِ وَ يُزَكّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ))(69) آيـات خدا را برآنها تلاوت مى كند و آنها را پاك مى گرداند و كتاب و حكمت را به آنها تعليم مى دهد.

مـنـظـور از تـعـليـم كـتـاب ، بـيـان الفـاظ آيـات و تـفـسـيـر آيـات مـشـكـل اسـت .(70) امـّا در پـاسـخ تـفـصـيـلى از علل نياز به علم تفسير مى توان به موارد زير اشاره كرد:

وجود لغات مشكل

شكّى نيست كه قرآن به زبان عرب نازل شده است و لغت جديدى كه عرب با آن بيگانه باشد در آن نـيـامـده اسـت ؛ امـا چـون عربها داراى طوايف گوناگونى بودند و هر طايفه اى براى خود زبـان خـاصّ و لغت مخصوصى داشتند و در همه كلمات با طوايف ديگر شريك نبودند، بدين جهت قرآن براى اداى معانى از لغات طوايف مختلف استفاده كرد و اكتفا به لغت خاص يك طايفه ننمود. بـديـهى است كه لازمه اين جريان ، آن است كه در قرآن كلماتى يافت شود كه براى برخى از طوايف عرب ناماءنوس و مجهول باشد.

جلال الدّين سيوطى لغاتى را كه به زبان خاصّ يك طايفه آورده شده ، جمع آورى كرده و مدّعى شده كه قرآن جامع كلمات 33 طايفه عرب مى باشد.(71)

ذكر نشدن جزئيات

در قـرآن مـسـائل زيـاد و احـكـام مختلفى بيان گرديده است ؛ اما واضح است كه در هيچ تاءليفى احـصـاى جـزئيـّات ميسّر نيست و قرآن هم چنين است ؛ پس بايد محقّقان با دقت در منابع تفسيرى و اسـتفاده از روايات معصومان (ع )و براهين عقلى ، در هر زمان جزئيات را كشف كنند و هر اجمالى را مرتفع سازند.

ذكر نشدن شاءن نزولها

قـرآن بـه صـورت تـدريـجـى و بـه مـقـتـضـاى حـوادث و وقـايـعـى كـه اتـّفـاق مـى افـتـاد نـازل مـى شـد و مـردمـى كـه بـا آن حـوادث آشـنـا بـودنـد، مـعـنـاى آيـات نـازل شـده را خـوب درك مى كردند، امّا رفته رفته نسلهاى بعدى نسبت به وقايعى كه رخ داده بود، بيگانه شدند و درمقابل خويش قرآن كريم را منهاى آن حوادث مشاهده كردند و اگر حكايتى از تاريخ گذشته را مى يافتند، آميخته با تناقض گويى و دروغ بود؛ از اينجا بود كه پاره اى از آيات براى نسلهاى بعدى داراى اجمال شد و محتاج به تفسير گرديد.

راغب اصفهانى در توضيح علل سه گانه گذشته براى لزوم تفسير مى گويد:

تـفـسـيـر يـا در الفـاظ غير ماءنوس به كار مى رود مانند كلمه ((البحيرة )) (شترى كه ده بار زائيـده و