سپس ام البنين (س ) به دامن صبر و بردبارى چنگ زد و خداى را سپاس گفت كه فرزندش فداى سبط گرامى رسول خدا(ص ) و ريحانه او خواهد گرديد.(125)
اميرالمؤ منين على (ع ) فرمود: ام البنين ، فرزندت عباس (ع ) نزد خداى تبارك و تعالى منزلتى عظيم دارد و خداى متعال در عوض دو دستش ، دو بال به او مرحمت خواهد كرد كه با آنها با ملايكه در بهشت پرواز كند، همان گونه كه قبلا اين عنايت را به جعفر بن ابى طالب (ع ) نموده است . و ام البنين (س ) با شنيدن اين بشارت ابدى و سعادت جاودانه مسرور شد.(126)
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
از اصبغ بن نباته از اميرالمؤ منين على (ع ) در حديثى درباره نص بر ائمه (ع ) روايت كرده كه فرمود:
بهترين مردم و سرور آنان پس از من : اين فرزندم است ، و او بعد از وفات من امام هر مسلمان ، و فرمانرواى هر مؤ منى است ، آگاه باشيد كه عنقريب او بعد از من مظلوم مى شود، چنان كه من بعد از پيغمبر(ص ) مظلوم شدم ، و بهترين مردم بعد از فرزندم حسن (ع )، پسرم حسين (ع ) است ، كه او هم بعد از برادرش مظلوم مى شود، و در زمين كرب و بلا كشته مى شود، آگاه باشيد همانا او و اصحابش روز قيامت از مهتران شهيدانند.(127)
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
هرثمة بن ابى مسلم گويد: با على بن ابيطالب به نبرد صفين رفتيم چون برگشتيم در كربلا منزل كرد و نماز بامداد را در آن مكان خواند و از خاكش برگرفت و بوسيد، سپس فرمود: خوشا به تو اى خاك پاك از تو قومى محشور مى شوند كه بى حساب به بهشت مى روند، هرثمة نزد زن خود كه از شيعيان على (ع ) بود برگشت ، گفت :
مولايت ابوالحسن در كربلا توقف كرد و نماز خواند و از خاكش برگرفت و گفت : خوشا به حال تو اى خاك كه از تو مردمى محشور مى شوند كه بى حساب به بهشت مى روند، گفت : اى مرد اميرالمؤ منين جز حق نگويد چون حسين به كربلا آمد هرثمة گفت : من در قشونى بودم كه عبيدالله بن زياد فرستاده بود و چون اين منزل و درختها را ديدم حديث على (ع ) به يادم آمد بر شتر خود سوار شدم و خدمت حسين (ع ) رفتم و سلام دادم و آن چه از پدرش در اين منزل شنيده بودم به او گزارش دادم ، فرمود: تو با ما هستى يا در برابر ما؟
گفتم : نه اين و نه آن من كودكانى به جا گذاردم و از عبيدالله بر آنها ترسانم . فرمود: پس به جايى برو كه كشتن ما را نبينى و ناله ما را نشنوى ، سوگند بدان كه جان حسين به دست او است هر كس امروز فرياد ما را بشنود و ما را يارى نكند جز آن كه خدايش او را در دوزخ افكند.(128)
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
از على (ع ) نقل شده كه فرمود: گويا مى بينم قصرها را كه اطراف قبر حسين بن على (ع ) بالا رفته ، و گويا مى بينم محمل ها را كه از كوفه به جانب قبر حسين (ع ) روان است ، و روزها و شب ها نمى گذرد كه از اطراف به جانب او حركت مى كنند، و اين در وقت روال سلطنت بنى مروان است .(129)
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
على بن ابى طالب (ع ) روايت كرده كه فرمود: عنقريب مردى از فرزندان من در زمين خراسان به زهر ستم كشته مى شود، كه نامش نام من ، و نام پدرش نام پسر عمران ، موسى است ، آگاه باشيد هر كه او را در غربتش زيارت كند، خداوند گناهانش را بيامرزد.(130)
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
هنگامى كه دختر يزدگرد بر عمر وارد شد، دوشيزگان مدينه (براى ديدنش ) از بامها سر برآوردند، و چون داخل مسجد شد، مسجد به نور جمالش روشن شد، تا آن جا كه فرمود: پس اميرالمؤ منين (ع ) به عمر فرمود: او را مخير كن تا مردى از مسلمانان را اختيار كند و به جاى غنيمت آن مرد حسابش كن (يعن بابت سهم او از