همراه با پیامبران در قرآن

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

نسخه متنی -صفحه : 300/ 189
نمايش فراداده

و بر مبناى حقايقى كه روشن شود، درباره تو حكم و داورى خواهيم كرد:

وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقالَ مالِىَ لا أَرى‏ الهُدْهُدَ أَمْ كانَ مِنَ الغائِبِينَ * لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّى بِسُلْطانٍ مُبِينٍ * فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَاً بِنَبَاً يَقِينٍ * إِنِّى وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَى‏ءٍ وَلَها عَرْشٌ عَظِيمٌ * وَجَدْتُها وَقَوْمَها يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ * أَلّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِى يُخْرِجُ الخَب‏ءَ فِى السَّمواتِ وَالأَرْضِ وَيَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَما تُعْلِنُونَ * اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا هُوَ رَبُّ العَرْشِ العَظِيمِ * قالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الكاذِبِينَ؛(7)

و سليمان جوياى وضعيت مرغان شد، گفت: هدهد كجا رفت كه آن را نمى‏بينم يا اين‏كه بى‏اجازه من غيبت كرده است؟

او را به عذابى سخت كيفر دهم و يا سرش از تن جدا سازم، و يا اين‏كه براى غيبت خود دليلى روشن بياورد.

ديرى نپاييد و هدهد حاضرشد و گفت:

من از ماجرايى كه تو از آن آگاه نيستى، اطلاع يافتم و از شهر سبأ خبرى مطمئن برايت آورده‏ام.

در آنجا زنى را ديدم كه بر مردم حكمرانى مى‏كرد و هرگونه مكنت و نعمت بدو عطا شده بود وتختى بزرگ داشت و ديدم آنها به جاى خدا خورشيد را مى‏پرستيدند و شيطان اعمال آنها را در نظرشان زيبا جلوه داده و از راه خدا باز داشته بود كه هرگز روى هدايت نبينند، و خدايى را كه هر نهان را در آسمان‏ها و زمين به عرصه ظهور آورده نپرستند و خداوند بر آشكار و نهان شما آگاه است.

خدايى كه جز او معبودى نيست، پروردگار عرش با عظمت است، سليمان گفت:

تا ببينم راست مى‏گويى يا دروغ.

نامه سليمان به بلقيس

براى اين‏كه حقيقتِ گفته هدهد روشن شود، سليمان به آن نامه‏اى سپرد و فرمان داد آن رانزد بلقيس بيفكند و سفارش نمود كه مراقب او و قومش بوده و به سخنانى كه در موردنامه رد و بدل مى‏كنند گوش فرا دهد. هدهد به پرواز در آمد و نامه سليمان را به‏كشور سبأ برد و مقابل بلقيس افكند.

بلقيس نامه را برگرفت و آن را گشود و مطالب‏آن‏راخواند و سپس سران وبزرگان مملكت خويش را گرد آورده وبدان‏ها گفت:

اى‏قوم، اين نامه از سليمان پادشاه به من رسيده و متن آن چنين است:

بسم الله الرحمن‏الرحيم

بر من تكبر نورزيده و با گردن نهادن به دستور من، با حالت خضوع وخشوع براى خداوند نزد من آييد. پس از آن‏كه بلقيس نامه را خواند، سخن خود را متوجه درباريان‏اطراف خود كرد و نسبت به موضوع اين نامه با آنها به مشورت پرداخت و بدانان گفت:

در اين امرمهم نظر دهيد چه كنم؛ زيرا در اين ارتباط، من قضاوتى نمى‏كنم و جز با مشورت شما دستورى صادر نمى‏كنم.

حاضران به وى پاسخ دادند:

ما از توان و قدرت فوق‏العاده و نيروى فراوانى برخورداريم و براى نبرد آمادگى كامل داريم و تصميم را به شما وامى‏گذاريم، هر گونه كه دستور دادى فرمان خواهيم برد.

اين آيات قرآن اشاره به همين موضوع دارد:

إِذهَبْ بِكِتابِى هذا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ماذا يَرْجِعُونَ * قالَتْ يا أَيُّها المَلَأُ إِنِّى أُلْقِىَ إِلَىَّ كِتابٌ كَرِيمٌ * إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * أَلّا تَعْلُوا عَلَىَّ وَأْتُونِى مُسْلِمِينَ * قالَتْ يا أَيُّها المَلَأُ أَفْتُونِى فِى أَمْرِى ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتّى‏ تَشْهَدُونِ* قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُرِى ماذا تَأْمُرِينَ؛(8)

اين نامه مرا ببر و نزدشان بيفكن و بازگرد و ببين چه پاسخ مى‏دهند.

بلقيس به درباريان گفت:

نامه بزرگى به من رسيده است. اين نامه از ناحيه سليمان و عنوان آن به نام خداوند بخشنده مهربان است. او نوشته، بر من برترى نجوييد و تسليم امر من شويد.

به سران قوم خود گفت:

به كار من رأى دهيد، من بدون مشورت و حضور شما به كارى تصميم نگرفته‏ام.

گفتند: ما صاحب قدرت و نيرومنديم، اختيار با شماست، هر گونه مى‏خواهى تصميم بگير و دستور بده.