‏سليمان و بلقيس - همراه با پیامبران در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با پیامبران در قرآن - نسخه متنی

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‏سليمان و بلقيس

كشور سبأ

قبل از آن‏كه به سرگذشت سليمان با ملكه‏سبأ «بلقيس» بپردازيم، مناسب است كه نظرى سريع و گذرا به
جغرافياى كشور سبأ داشته باشيم.

سبأ منطقه‏اى است در يمن كه شهر مأرب در آن قرار دارد و مسافت بين آن تا صنعاء سه‏روز راه است. اين
سرزمين به اين دليل به اين اسم ناميده شده كه محل سكونت فرزندان سبأ بن يشجُب بن يعرب ابن قحطان بود،
و به اين جهت سبأ گفته شد، چون او نخستين پادشاه عرب بود كه مردم را به اسارت گرفت(1) و أُسرا را وارد
يمن نمود.

برخى از مورخين گفته‏اند كه او شهر سبأ و «سد مأرب»(2) را بنا نهاد و هنگامى كه سيل عِرَم، سد مأرب را
ويران ساخت، مردم اين منطقه در سرزمين‏هاى ديگر پراكنده شده و هر دسته‏اى به سمتى رفتند، و عرب،
پراكندگى آنها را ضرب‏المثل قرار داده و گفته است:

ذَهَب القومُ اَيدى سَبأ؛(3)

مردم چون قوم سبأ
پراكنده شدند.

در تورات از سرزمين سبأ به «شبأ» ياد شده است. آن سامان، مركز بازرگانى مهمّى بوده و بازرگانان آنها
با عبرانيان داد و ستد داشته‏اند و به ثروت و ذخاير طلا، مشهور(4) بوده است.

ونيز در تورات داستان
ديدار ملكه سبأ، بلقيس با سليمان نقل شده است كه بلقيس با كاروانى بسيار با شكوه و با شترانى پر بار
از عطريات و زر و سيم و سنگ‏هاى گرانبها و قيمتى كه براى سليمان(ع) با خود همراه داشت، در اورشليم، بر
آن وارد حضرت شد.(5)

حبشيان براين عقيده‏اند كه خاندان مالكين، از سلاله سليمانند و همسر وى ملكه «شبأ» يعنى سبأ بود كه
او را «ماقده» مى‏خواندند.(6)

قرآن سرگذشت ديدار ملكه سبأ را با سليمان(ع) عنوان كرده، بى‏آن‏كه نام ملكه را بيان‏كرده باشد، ولى
مفسران گفته‏اند:

نام وى بلقيس و از دختران خاندان تُبَّع بوده است.

گفتگوى سليمان و هدهد

قبلاً ياد آور شديم كه خداوند قدرتى به سليمان عنايت كرد كه زبان پرندگان را مى‏دانست، هدهد از جمله
پرندگانى بود كه سليمان آنها را تربيت كرده و با آنها به زبان خاص خودشان سخن مى‏گفت.

روزى سليمان از وضعيت هدهد جويا شد، ولى او را نيافت و گفت:

چرا هدهد را ميان پرندگان نمى‏بينم؟

آيا
هم اكنون كه از او جويا شدم، ناپيداست يا قبلاً كه من در جريان نبودم غايب گشته است؟

از اين گذشته،
چگونه بدون اطلاع من رفته است؟

آثار خشم و نگرانى در چهره سليمان هويدا شد و تصميم گرفت هدهد را با
كندن پرها و يا زندانى كردن در قفس و يا كشتن كيفر دهد و كيفر، به تناسب گناه او بستگى داشت و اگر
دليلى واضح و روشن بياورد كه بيانگر عذر او در آن غيبت باشد، از او بگذرد.

غيبت هدهد چندان طول نكشيد، بلكه پس از مدتى كوتاه نزد سليمان بازگشت و بدو گفت:

من از ماجرايى اطلاع
يافتم كه تو از آن بى خبرى؛ از كشور سبأ نزد شما برمى‏گردم و خبرى دقيق برايت دارم. در آن كشور بانويى
را ديدم كه بر آن حكمفرمايى مى‏كرد و از تمام وسايل و ابزارقدرت و انواع نعمت‏ها برخوردار بود، و
تختى بزرگ و زرين داشت كه به انواع جواهرات آراسته بود، ولى با وجود نعمت‏هايى كه خدا به مردم آن
كشور ارزانى داشته بود، نعمت‏هاى خدا را سپاس نمى‏گفتند و بدو ايمان نياورده و وى را پرستش
نمى‏كردند، بلكه خورشيد را مى‏پرستيدند و به جاى خدا بر آن سجده مى‏كردند.

شيطان آنها را فريب داده
بود و دل‏هاى آنها را از راه مستقيم منحرف ساخته بود، آنان به پرستش خداى يگانه رهنمون نشده بودند؛
زيرا شيطان آنها را فريفته بود و از سجده بر خدايى كه تنها وى سزاوار پرستش است باز داشته است، چه
اين‏كه همان خداى يگانه است كه گياهان نهان شده در زمين را مى‏روياند و هم اوست كه از آسمان باران
مى‏فرستد و به نيت‏هايى كه در سينه‏هاست و اعمالى كه از انسان سر مى‏زند واقف و آگاه است.

او خدايى
است كه جز او معبودى نيست و او پروردگارعرش با عظم
ت و ملك بى‏نهايت است، و آن‏گاه كه هدهد سخن خود را به پايان رساند، سليمان بدو پاسخ داد:

به زودى در
مورد مطلبى كه گفتى تحقيق و بررسى خواهيم كرد تا مشخص شود آيا صادقانه سخن مى‏گويى يا به دروغ.

/ 300