مستضعف را از مهاجرت باز داشته و آنها را به زندان افكندند و مورد آزار و اذيت و شكنجه قرار دادند.
پيمان برادرى
تاريخ دعوت اسلام در مدينه با دورههاى جديدى، همانند دوران ارشاد و هدايت، دوران نظم و انضباط ودوران پيروزى آغاز گرديد.در ابتداى هجرت در شهر مدينه، قبايل گوناگونى سكونت داشتند. نخستين گروه آنان كسانى بودند كه دعوت
پيامبر اكرم(ص) را پذيرا گشته و به رسالت وى ايمان آورده بودند، و پيامبر آنها را انصار ناميد. دسته
ديگر مهاجرانى بودند كه از مكه به مدينه گريخته بودند و دسته سوم؛ يهوديان را تشكيل مىدادند و
سرانجام بتپرستانى كه هم چنان بر شرك به خدا باقى ماندند، و با وجود اين تعددِ قبايل، ميان مردم
اصيل مدينه، كينههاى ديرينه و ريشهدارى وجود داشت كه در بسيارى موارد، آتش جنگ را ميان آنان
شعلهور ساخته بود و ناگزير، اين وضعيت، تدبيرى اساسى مىطلبيد كه به اختلافات گوناگون اين جامعه
از هم پاشيده پايان دهد.نخستين گامى كه رسول اكرم(ص) در اين زمينه برداشت، چارهانديشى در امر گذران زندگى اين مهاجران بود،
چه اينكه بيشتر آنان در خلال اقامت خود در مكه، از زندگى مناسب و مرفهى برخوردار بودند، ولى براى
حفظ دين خود ناگزير شدند ثروت و دارايى خويش را رها سازند.راهحلّى كه رسول خدا(ص) انجام داد، پيمان(9) برادرى ميان انصار و مهاجرين بود، لذا بدانها فرمود:«براى خدا، هر دو تن از شما با يكديگر برادر باشيد».اين برادرى در دين به اين سبب بود كه آنها به كمك
يكديگر شتافته و در مشكلات زندگى، دست يارى به هم بدهند و همان گونه كه برادران نسبى(10) از يكديگر ارث
مىبرند، اين برادران نيز از يكديگر ارث ببرند.هر يك از انصار، برادر مهاجر خويش را به خانه خود راه
داد و بهگونهاى شگفتانگيز از وى پذيرايى به عمل آورد از جمله:وقتى عبدالرحمان عوف به مدينه
آمد، رسول خدا(ص) ميان او و سعدبن ربيع انصارى پيمان برادرى بست.سعد به او گفت: اى برادر، من بيش از
همه مردم مدينه مال و ثروت دارم، اينك نيمى از آن مربوط به تو باشد و داراى دو همسر هستم، هر كدام را
كه بپسندى با طلاق از او جدا مىشوم تا به ازدواج تو در آيد. عبدالرحمان گفت: خداوند به تو و خانواده
و اموالت خير و بركت دهد، مرا به بازار راهنمايى كن، وى به بازار رفت و به داد و ستد پرداخت و بهره
فراوانى برد و وضع زندگى او بسيار مناسب شد و زنى از انصار را به ازدواج خويش در آورد.خداى متعال با اين فرموده، انصار را به جهت برخورد بسيار شايسته آنان با برادران مهاجر خود مورد
ستايش قرار داده است:وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدّارَ وَالإِيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ
إِلَيْهِمْ وَلا يَجِدُونَ فِى صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلى
أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ
المُفْلِحُونَ؛a
(11)انصار كه قبل از مهاجرين مدينه را خانه ايمان گردانيدند، مهاجرينى را كه به
سوى آنان مىآيند دوست مىدارند، و در دل خود هيچ نيازى نسبت به آنها نمىيابند، مهاجران را بر
خويش مقدم مىداشتند، هر چند خود نيازمند چيزى بودند و كسانى كه نفسشان از بخل نگاه داشته شود، آنها
رستگارانند.همانگونه كه خداوند با اين فرموده، انصار و مهاجرين را با هم به برترين چيزى كه نفس بدان
علاقهمند است مژده داده است:وَالسّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ المُهاجِرِينَ وَالأَنْصارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ
بِإِحْسانٍ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِى تَحْتَها
الأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الفَوْزُ العَظِيمُ؛