متوسل شدند و ما آنها را خوار گردانيديم.با اندكى درنگ در معناى اين آيه شريفه: «قال أتعبدون ما تنحتون»در مىيابيد كه قرآن با اختصارى
شگفتآور و بيانى روشن بر پرستش بتها خط بطلان كشيده است؛ آنگونه كه هيچ اديب و سخنورى قادر نيست
به بلنداى اين بيان معجزهآسا، كه تنها از ويژگىهاى قرآن است، دست يابد.در اين زمينه ضرب المثلى چينى است كه مىگويد:«هيچ كس از سازندگان بت، پرستش بت نمىكنند؛ زيرا
مىدانند بتها از چه مادهاى ساخته شدهاند». ولى چقدر فاصله است بين بلاغت قرآن و ضربالمثل
چينى.قرآن اصل معنا را با فشردگى معجزهآسايى بيان داشته كه خود نشانه اين است كه قرآن وحى الهى است.به اين گفته خداى متعال نيز توجه كنيد:وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَما تَعْمَلُونَشما و آنچه را به
عنوان بت مىسازيد خدا آفريده است.و هم اوست كه انسان را استعداد و توان كار عنايتكرد؛
همانگونه كه ماده ساخته شدن بتها را آفريد بنابراين، چگونه انسانى كه خود آفريده خداست، بايد
آفريدهاى مانند خود را، كه بت است، بپرستد؟... چقدر زيبنده است كه انسان خداى آفريننده را بپرستد،
نه بت ساخته دست بشر را!
پيروزى علمى قرآن
با دقت در آيات قرآنى ملاحظه خواهيد كرد كه اين آيات به بيان حوادث تاريخى صحيح پرداخته و علم، بهواقعيت آنها اعتراف كرده است؛ مثلاً قرآن يادآور مىشود كه ابراهيم به آسمان نگريست:فَنَظَرَ
نَظْرَةً فِى النُّجُومِ * فَقالَ إِنِّى سَقِيمٌابراهيم به ستارگان نگريست و در طالع آنها ديد كه
به بيمارى مبتلا خواهد شد.از اين آيه استفاده مىشود كه قوم ابراهيم با علم نجوم (طالع شناسى) سر و
كار داشتند و ابراهيم(ع) از همان جنبهاى كه آنها بدان معتقد بودند، عذرى تراشيد.ويل دورانت در كتاب خود مىگويد:«بابليان، دانش اخترشناسى را براى اين نياموختند كه به وسيله رسم
نقشه براى كاروانها و كشتىها تعيين مسير نمايند، بلكه بيشتر به اين لحاظ آن را آموختند كه آينده
و سرنوشت مردم را تعيين كرده و از آن آگاهى يابند.به همين دليل بيشتر اخترشناسان بابل، طالع بين
بودند و بدين ترتيب تلاشهايى كه براى دست يابى علم به آينده انسانها از طريق حركت ستارگان صورت
مىگرفت، نوعى از تمايلات بابليان بود.»(14)قرآن از آداب و رسوم قوم ابراهيم سخن به ميان آورده كه آنها براى خوراك خدايان خود قربانى انجام
مىدادند: «فَراغَ إِلى آلِهَتِهِمْ فَقالَ أَلا تَأْكُلُونَ».اين آيه شريفه ياد آور مىشود،
هنگامى كه ابراهيم به پرستشگاهى كه خدايان قومش در آن قرار داشتند، رسيد و نزد آنها خوردنىهايى را
يافت، از آنان خواست تا غذا بخورند.ويل دورانت در تاريخ تمدن، مىگويد:«پادشاهان، احساس نيازشديدى به بخشش خدايان داشتند. از اين رو
براى آنان پيكرهايى ساخته و براى آنها اثاثيه و طعام فراهم مىكردند... و بيشترين چيزى كه به عنوان
قربانى انجام مىدادند، خوراك و شراب بود...»(15).قرآن در باره ابراهيم مىفرمايد: او بتها را به جز بتِ بزرگ درهم شكست: «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً
إِلّا كَبِيراً لَهُمْ».از اين آيه شريفه استفاده مىشود كه قوم ابراهيم خدايان زيادى داشتند و در
كنار اين خدايان، معبود بزرگى قرار داشت كه ابراهيم(ع) آن را باقى گذاشت و از شكستن آن خود دارى كرد.ويل دورانت در كتاب تاريخ تمدن آورده كه «معبود بزرگ بابليان، مردوك به شمار مىآمد و در كنار اين
معبود، خدايان زيادى وجود داشتند».حقايقى كه تنها قرآن آنها را ياد آور شده و علم و دانش اخيراً بدانها اعتراف كرده، به عنوان يك
پيروزى علمى براى قرآن به شمار مىآيند كه در دوران پيامبر اكرم(ص) و در محيط رسالت آن حضرت مشخص
نبوده و تا دوران اخير، پرده از اسرار و نهان آنها برداشته نشده بود.اين كشف در زمانى رخ داده كه
زيستشناسان با حفارىهايى كه در سرزمين بابل انجام دادند، به تخته سنگهايى برخوردند كه
اعتقادات آن زمان مردم بابل با خط ميخى بر آنها نگاشته شده بود و با كشف رمزهاى آن، به محتواى آنها پى
بردند.
1- دائرة المعارف بستانى، ماده «ابراهيم».2- تاريخ طبرى، ج1، ص162.3- معجم البلدان، «بابل».4- ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج2، ص211 به بعد (متن عربى).5- انبياء(21) آيات 51 - 56.6- شعراء(26) آيات 75 - 82.7- مريم(19) آيات 41 - 49.8- توبه(9) آيه 114.9- صافات(37) آيات 83 - 93.10- انبياء(21) آيات 57 - 58.11- ويل دورانت، قصة الحضاره، ج5، ص133.12- انبياء(21) آيات 61 - 70.13- صافات(37) آيات 94- 98.14- صافات(37) آيات 94- 98.15- تاريخ تمدن، ج2، ص211 به بعد (ترجمه عربى).