آبرومندى - همراه با پیامبران در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با پیامبران در قرآن - نسخه متنی

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
?

اين آيه شريفه وعده‏الهى است به اين‏كه هر كس احسان و نيكى كند خداوند در زمين به او قدرت و جاه و

مقام مى‏بخشد و وى را مشمول رحمت خويش مى‏گرداند. اين عطا و بخشش ارتباط به شخص نداشته، بلكه مرتبط
با وصف نيكى و احسان است.

خداى متعال در اين آيه مى‏فرمايد:

«لا يُضِيعُ أَجْرَ المُحْسِنِينَ».

اين آيه چه اندازه اثر
دلنشين و شيرينى بر نفس آدمى دارد، و داروى شفا بخشى است براى كسانى كه از روح بزرگ نكوكارى
برخوردارند و محرّكى است براى آنان، تا جهاد و مبارزه در راه احسان و نيكى را استمرار بخشند.

كارهاى نيكى كه انسان براى جامعه خويش انجام مى‏دهد، از ناحيه كسانى كه در حقّ آنان نيكى كرده، مورد
مدح و ستايش قرارگرفته و مقام بلند و نيك نامى را براى وى به ارمغان خواهد آورد.

و كسى كه كار خود را
خوب و پسنديده انجام دهد، به پاداشى بزرگ دست مى‏يابد، چه اين‏كه مردم در برابر عملكرد شايسته وى
به او روآورده و به او اعتماد پيدا كرده، و از وى قدرشناسى به عمل مى‏آورند.آيا پاداش نيكى، جز نيكى
چيز ديگرى است؟

اين فايده دنيوى نيكى و احسان است، و پاداش آن در آخرت را فرموده خداى سبحان در پايان آيه گذشته بيان
مى‏كند:

«وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ خَيْرٌ»

پاداش آخرت برتر و بزرگ‏تر از پاداش دنياست.

آبرومندى

سرگذشت يوسف(ع) درس حفظ آبرو و حيثيت و دفاع از شرف انسانى را به ما مى‏آموزد تا نگذاريم به آن
لطمه‏اى وارد شود. يوسف ستمديده و مظلوم كه بى‏جرم و گناه ساليان درازى در سياه چال‏هاى زندان به
سر مى‏برد، وقتى دستور آزادى او صادر گشت و براى حضور در دربار شاه فراخوانده شد، براى بيرون رفتن
از زندان، اشتياقى نشان نداد و از اين مژده شادمان نگشت، بلكه بيرون رفتن از زندان را رد كرد تا
دامنش از لوث تهمت گناه پيراسته گردد.

از اين رو به نماينده پادشاه گفت:

تا زمانى كه در باره ماجراى
من و تهمتى كه به من نسبت داده شده تحقيق و بررسى نشود، از زندان بيرون نخواهم رفت و قرآن به اين مطلب
اشاره فرموده است:

«وَقالَ المَلِكُ ائْتُونِى بِهِ فَلَمّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى‏ رَبِّكَ
فَاسْأَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللّاتِى قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ».

و آن‏گاه كه پادشاه از زنان و همسر عزيز، پرس و جوكرد و بى‏گناهى و پاكدامنى يوسف آشكار گرديد، يوسف
راضى شد كه با سربلندى و احترام فراوان، از زندان خارج شود، تا گفته نشود او به خاطر گناهى كه مرتكب
شده به زندان افتاده است و پادشاه منّت و گذشتى براى بيرون رفتن از زندان بر وى نداشته باشد.

بدين ترتيب، تحقيق و بررسى، از عظمت اخلاقيى كه يوسف بدان آراسته بود، پرده برداشت، به گونه‏اى كه
پادشاه را شگفت زده نمود.

وقتى پادشاه در مرحله نخست پى برد كه يوسف تعبير خواب مى‏داند و به تدبير
امور دشوار، آشنايى دارد در پى او فرستاد و گفت:

«ائْتُونِى بِهِ؛ او را نزد من آوريد».

ولى زمانى كه
بى‏گناهى و پاكدامنى يوسف ثابت شد، پادشاه‏گفت:

ائْتُونِى بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِى

اورا
نزد من آوريد تا وى را از خاصّان و مقرّبان خود قرار دهم.

پادشاه آن‏گاه كه به علم و دانش و پاكدامنى
و عفّت يوسف واقف گرديد، علاقه‏مند شد تا وزارت را بدو بسپارد.

گذشت هنگام قدرت

در اين سرگذشت، درس گذشت و عفو از گناهكار و نيكى در برابر بدى به چشم مى‏خورد. يوسف(ع) زمانى كه خود
را به برادرانش معرفى كرد مى‏توانست هرگونه تهمتى را بر ضد آنها اقامه كند، و آنها را به زندان
افكند و در ازاى مكر و نيرنگ آنها، انواع آزار و شكنجه را به آنها بچشاند، ولى روح بزرگ و سرشت پاك او
و برتر دانستن خود از گرفتن انتقام، او را در وضعى قرار داد تا در لغزشگاهى كه بسيارى از مردم عادى در
آن سقوط مى‏كنند گرفتار نشود.

قدرت و حكومت در اختيار يوسف بود و زندگى كسانى كه در حق او بدى كردند، بستگى به يك سخن او داشت، ولى
او بدى را با احسان و نيكى پاسخ داد و محموله بار آنها را افزايش داد و بهاى كالا را بدان‏ها
برگرداند.

/ 300