بايد به بهترين دستورات موجود در آن عمل نمايند، بنابراين اگر به انجام دو عمل سفارش شده باشد، و يكى
از آنها از ثواب بيشترى برخوردار باشد، مردم بايد همان را انجام دهند و سپس خداى متعال
بنىاسرائيل را از بيرون رفتن از اطاعت و فرمانش برحذر داشت، تا مانند ديگر فاسقان دچار عذاب الهى
نگردند:وَواعَدْنا مُوسى ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ
أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقالَ مُوسى لِأَخِيهِ هرُونَ اخْلُفْنِى فِى قَوْمِى وَأَصْلِحْ وَلا
تَتَّبِعْ سَبِيلَ المُفْسِدِينَ * وَلَمّا جاءَ مُوسى لِمِيقاتِنا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ
رَبِّ أَرِنِى أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِى وَلكِن انْظُرْ إِلى الْجَبَلِ فَإِنِ
اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِى فَلَمّا تَجَلّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكّاً
وَخَرَّ مُوسى صَعِقاً فَلَمّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ
الْمُؤْمِنِينَ * قالَ يا مُوسى إِنِّى اصْطَفَيْتُكَ عَلى النّاسِ بِرِسالاتِى وَبِكَلامِى
فَخُذْ ما آتَيْتُكَ وَكُنْ مِنَ الشّاكِرِينَ * وَكَتَبْنا لَهُ فِى الأَلْواحِ مِنْ كُلِّ
شَىءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِيلاً لِكُلِّ شَىءٍ فَخُذها بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ
يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها سَأُورِيكُمْ دارَ الفاسِقِينَ؛(4)وما با موسى سىشب وعده و قرار نهاديم. در پايان، ده شب بر آن افزوديم، و زمان وعده پروردگارش به چهل
شب كامل گرديد.موسى به برادرش هارون گفت:تو ميان قوم من جانشينم باش و راه صلاح پيشه كن و از
تبهكاران پيروى مكن و آنگاه كه موسى به وعدگاه ما آمد و خدا با وى سخن گفت، عرض كرد:پروردگارا، خود
را به من بنمايان تا به تو بنگرم. خداوند فرمود:هرگز مرا نخواهى ديد، ولى اكنون به اين كوه بنگر، اگر
در جاى خود آرام گرفت، بنابراين مرا نيز خواهى ديد، و زمانى كه خداوند بر كوه تجلّى نمود، آن را
متلاشى ساخت و موسى از هوش رفت و بر زمين افتاد.وقتى بههوش آمد، عرضه داشت:خدايا، تو منزهى. به
سويت توبه مىكنم و نخستين كسى هستم كه به تو ايمان دارم.خداوند فرمود:اى موسى، من تو را از ميان
مردم به ابلاغ رسالتم و همصحبتى خويش برگزيدم، آنچه به تو فرستادم فرا گير و سپاسگزار باش، و در
الواح (تورات) از هر چيزى پند و اندرز و تحقيقى براى او نگاشتيم، آن را با قدرت ايمان، فراگير و به قوم
خود فرمان بده كه به مطالب و دستورات آنها بهتر عمل كنند، ما به زودى جايگاه و مقام فاسقان را به شما
نشان خواهيم داد.
گوساله پرستى بنى اسرائيل
قبلاً ياد آور شديم كه در اثر معاشرت طولانى بنىاسرائيل با مصريان، آثار بتپرستى در دل آنها ريشهداشت و يكى از مظاهر آن گوسالهپرستى بود. وقتى گوسالههاى مورد پرستش در مصر مىمردند، آنها را
موميايى كرده و در گورستان ويژهاى در سمت «سقاره» به نام «سرابيوم» دفن مىكردند.مرد نيرنگبازى از بنىاسرائيل كه قرآن او را «سامرى» خوانده، از اين پديده استفاده كرد و براى
آنان گوسالهاى آورد و بدانها گفت:اين خداى شما و خداى موسى است كه او را در اين جا فراموش كرده و
در اين غيبت طولانى خود از شما، به ديدار و ملاقات او رفته است.
شرح ماجرا
... قبل از اينكه موسى براى مناجات با خداى خويش از شهر بيرون رود، مردم را در جريان گذاشته بود كهغايب بودن وى از آنها سىروز به طول مىانجامد. وقتى به موسى دستور داده شد كه ده روز ديگر روزه
بگيرد و ايّام غايب بودن او از قومش طولانى شد، آن را تأخير تلقى كردند و گفتند:موسى به وعدهاى كه
به ما داده بود عمل نكرد، اينجا بود كه انديشه شرارت و تبهكارى در درون سامرى برانگيخته شد و از آن
فرصت استفاده كرد و قسمتى از زر و زيورى كه زنان بنىاسرائيل از مصر با خود آورده بودند، از آنان
گرفت و آنها را در آتش ذوب كرد و از آنها قالب گوسالهاى ريخت و به شيوه هندسى ويژهاى آن را ساخت كه
هرگاه در آن باد دميده مىشد، از دهان آن صدايى مانند صداى گاو خارج مىشد و سپس دستور داد آن را
پرستش كنند.هارون با مردم به مخالفت برخاست، و بدانان فهماند كه آنها را فريب دادهاند و تلاش كرد آنان را از
پرستش گوساله باز دارد، ولى موفق نشد و آنها بر پرستش گوساله پافشارى كردند تا موسى به سوى آنان باز
گردد.